یکی از آثار فوق العاده با ارزش دوره غوری طبقات ناصری تالیف منهاج سراج جوزجانی میباشد.مولف آن قاضی القضات صدرجهان منهاج الدینعثمان بن سراجالدین جوزجانی مشهور به منهاج سراج است که در سال (598هـ 1201 م) در فیروز کوه غور تولد یافته و تا ایام بلوغ و رشد خود در همان جا بوده است. (1) طبقاتناصری که مشتمل بر 23طبقه است. چنین بر میآید که مؤلف طبقه های کتاب خویش را در حینقیام دهلی در حدود (655-1257م) نوشته باشد، چه در آخر طبقه چهارم جنگهای دفاعی المستعصم بالله عباسی را با قشون مغول ذکر میکند و این وقتی است که هنوزبغداد- سقوط نکرده و خلیفه هنوز زنده است و مؤلف در آخر آن طبقه،حیات خلیفه و حفظ دار الخلافه را از خداوند می خواهد. طبقات ناصری که در تاریخ عمومی نگاشته شده است(2) به نام یکی از شاهان غوری هند یعنی ناصرالدین محمود اهدا گردیده، بدین سبب کتاب مزبور طبقات ناصری نامیده شد.
قابل یاد آوریاست که مؤلف اثر خویش را در سایه دربار و درباریان نگاشته و ناگزیر تحت تاثیر آنها قرار داشته است. به هیمن علت کوشیده بخش غور را به طرفداری از شاهان غور بنویسد و اکثر قیامهای مردمیضد فیودالیو ضد حکومتی را بغاوت و فتنه و رهزنی و امثال آن نام گذاشته و سلاطین غور را بر آنان حاکم و فرمانروا خوانده است گرچه بعضی آنان مورد قبول عامه نبوده است.
قیام هاییکه در غور و سرزمینمتصرفه غوریانصورت گرفت داری ویژگی های مشخص میباشد . چنانکه قیام مردمی تگاب (492-493هـ 1098-1099 م) علیه سلطان غوری بخشی از این قیام ها را تشکیل میداد، که در آن دهقانان و تهی دستان شهر حصه داشتند. درحالیکه قیام قرامطه (295هـ907م) (3) و در سال (557-558هـ1161-1162م)(4) شکل دیگری از این قیام ها بود که در آن مذهب و مسلک دینینقش عمده داشته است.قیام های مردمیو دهقانی علیه غوریان شامل دو محتوای عمده بود:
یکی جهت مبارزه رهایی بخش یا استقلال طلبانه برای خورد کردن یوغ اسارت دودمان حاکم، و دیگر جهت مبارزه طبقاتی مبارزه دهقانان و تهی دستان شهری علیهحکومت اشراف فیودال. دولت غوری از نگاه ماهیت خود کاملا فیودالیبود واز منافع فیودالان و برده داران حمایت مینمود .
طبقات رنج برو زحمتکش در زیر بار مالیات به ذلت وخواری بسر می بردند، ومزد دست رنج ایشان صرف در بار میگردید این استثمار فیودالی اکثریت مردم را ناراضی ساخته آنها را به قیام وامیداشت.
دودمان حاکم غوری قیامهای دهقانی و مردمیو دفاع از سرزمین خویش را هموارهدر نظر داشتند بدین منظور قلاع مستحکم در سرزمینمتصرفه خویش اعمار میکردندو اما بیفایده . بابه قدرت رسیدن، امیر عباس بن شیث بن محمد سوری از حیث ظلم و احجاف و نامردمی و رشوه خواری شهرتی کسب نمودهبود وی نه تنها با اقدامات سخت و ناروا مالیات معهود را جمع آوری میکرد. بلکه جرایم و عوارض غیر مشروع اضافی نیز از مردم می گرفت. از این روش وی همه مردم از روستاییان و پیشه وران تا بازرگانانو تاجرانو مالکان زمین زیان میدیدند مؤرخانبخصوصمؤلف طبقات ناصری از ضبطاموال و اراضی وسیعکه توسط امیر عباس به عمل میآید و نارضایتیعمومی را بر میانگیخت تذکراتی دارد که حکومتارعابو ترور وتجاوز امیر عباس سبب بروز قیام عظیم گشت. تا آنکه بزرگان از سلطانابراهیم غزنوی استعانت کردند. سلطان ابراهیم امیر عباسرا به کمک بزرگان غوری اسیر و به غزنی آورد و غور را به پسر او امیر محمد داد.(5)
در پهلوی قیام های که دراثر ظلم و احجاف سلاطین بروز می نمود قیام های متعدد دیگری نیز دیده شده که در اثر فشار مالیات و عوارض فراوان فیودالیبروز نمود منابعتاریخی بارها از مالیات که از پیشه وران و روستاییان خود سرانه و بدون موجب در یافت شده بود سخن میگویند ولی شیوه وضع مالیات برپیشه وران به تفصیل مورد مطالعه قرار نگرفته است. در قرن های( 5-6 هـ =11-12م) قیامها و مبارزهاصنافدر شهر ها دیده میشود. این قیام ها عموما مبدل به تصادمات مسلحانه و قتل ها میگشت . مؤلف طبقات ناصری در مورد امتناع روستائیان تگاب ازادای و اجبات اموالقانونی درعهد اقتدار ملک قطبالدین حسن عباس مطالبی نگاشته که قابل توجه میباشد.(6) قطب الدین درین قیام به قتل رسید، اما مواضع قیام کننده گان به واسطهلشکر سلطان ویران گردید. ویرانی پناه گاهها قیام کنندگان در سال های بعد نیز دیده میشود ،مثلا در حدود سال(545-547هـ= 1050-1152م) (7) زمانکه سلطان علاؤالدین در اثر حمله نا فرجام علیه سلطان سنجر اسیرسلجوقیان گشت عده یی از امراه و اکابرجبال ولایت غور متحد شده ملک ناصرالدین حسین مادینی را که برادرزاده سلطان علاوالدین بود آورده به تخت فیروز کوه نشاندند . درهیمن آوان مردمان ولایت کشی در لباس انعام و صدقات و تشریفات از ناصرالدین. آن همه خزاین و اموال سلطانی را به غارت بردند و دست به قیام زدند.(8)
علاءالدین حسینجهانسوز بعد ازرهائی از بند سنجر به غور برگشت و بعد ازاشغال سلطنتبه یک سلسه لشکرکشیها بخاطرتوسعه قلمرو خود و سر کوبی مردمان قیام کننده دست زد. که گاهی بامقابله بیشتری مواجه می گشت. از جمله یکی هم قیام ولایت کشی بود که علاءالدین به آن قسمت اردو کشید ( و تمام کوشک هایشان را که زیادت از هزار موضع بود و در حصانت و رفعت چنان بودند که در فضای و هم و تصورنقش نپذیرد خراب کرد). (9) علاؤالدین بعد از سرکوبی قیام ولایت کشی و دیگر جبال به فیروز کوه مراجعت کرد.
در مورد قیام مذکور مؤلفحبیب السیر به نقل از طبقات ناصری با اضافاتی تذکر داده که قیام کنندگان خزاین جهانسوز را به بهانه علوفه و انعام از ناصرالدین ستانیدند.(10)
چنانه قبلا نگاشته آمد قیام ها قرون وسطی عمدتا در کسوت مذهب و دین صورت میگرفت و ازآنجملهقیام قرامطه در غور علیه دودمان حاکمرا میتوان نام برد که از مشهورترینقیام های این دوره به شمار میرود.
قرمطیان به اجازه سلطان علاؤالدینحیسن جهانسوزدرسالهای اخیر حیات او وارد غور شدند، امابزودی پا فراتر نهاده به طمع و ضبطاموال و انقیاد اهل غور آغاز کردند . مؤلف طبقات ناصری مینگارد:و به اخیر عمر رسل ملاحدۀالموت به نزدیک سلطان علاؤالدینآمدند و ملاحدۀالموت به طمع و ضبط و انقیاد اهل غور دربستند (11)
قیام قرمطیان در حقیقت دنباله نهضت وسیع ضد فیودالی بدویان فقیروروستاییان و پیشه ورانیکه اولین بار در سوریه و عراق و بحرین و یمن و خراسان پی ریزی شد. میباشد محققین عقیده دارند که سازمان مخفی قرمطیان در زمان عصیان زنگیان ریخته شد وشاید به تشکلات اصناف پیشه ور مربوط بوده است.(12)
قرمطیان شعار مساوات اجتماعی را که شامل حال برده گان نمیگردید و اشتراک اموال را علم کرده بودند. نهضت قرمطیان مبتنی برهمان تعلیمات فرقه شیعهاسماعیلی بود.قیام کننده گان متعهد شده بودند خمسدرآمد خود را به صندوق مشترک بپردازند، اینان میکوشید ندمساوات را در تقسیممحصولات مصرفی برقرارسازند و گستردن سفره اخوت را متداول ساختند (13)قرمطیانبعد ازاسماعلیان پیدا شده اند و در بسیاری موارد معتقدات ایشان مانند اسماعیلی بود.(14)
لیکن درآغازبین قرمطیان و اسماعیلیان از جهت اسلوب مبازرهنیزاختلاف بود. قرمطیان معتد به قیام سیف و مبارزهقهر آمیز و قتل و حرق مخالفان بودند در حالیکه اسما عیلیان بعد ها به این روش گرویدند.(15)
مرکز اول( الموت ) و مرکز ثانی قدرتاسماعیلیه و قرمطیه بود. حسن صباح یکی از پیشوایان این فرقه به قلعه الموتبتاریخ 9 رجب (483هجری=1090م) آمد. حسن بن صباح حمیری کوفی اصلا عرب نژاد بود.او در 26 ربیع الاول (518هجری= 1124م)درزمان سنجردر گذشت (16) بعد ازآن طرفدارانش راه غوردر پیش گرفتند تا آنکه به امرو مشورهسلطان علاؤالدین جهانسوزدر بین خطه مقیم گردید ند و در حدود(558- 557هـ = 1162-1161م ) علیه سلطان سیف الدین محمد بن حسین دست به قیام زدند.
قرمطیان مردم را در خفا به آئین خویش دعوت می نمودند. همه را از اماکن ایشان بیرون کشیده و به قتل می رسانیدند . مولف طبقات ناصری مینگارد: (رسلی که از نزد ملاحده الموت آمده بوند ، و به هر موضع که ازرواج فتنه ایشان بوی یافت فرمان داد تا در کل بلاد ملحد کشیکردند و همه را به دوزخفرستادند و ساحات ممالک غوررا از لوث خبث قرامطیه تیغ طهارت داد. (17)راورتی در حاشیه ترجمه طبقات ناصری آورده است که مؤلف (جوزجانی) بین ملحدین و قرامطیه فرقی قایل نیست. در حالیکه آنها دوشعبه مختلف مذهبی اند.(18) عباس پرویزیکی از کارهای مهم سیف الدین را قلع و قمع اسماعیلیان میداند. (19) با آن طایفه سخت دشمنی و بدستور او همه اسماعیلیانرا طرد کرد. (20) و حتی روز 24ربیع الاول سال (556هجری=1160میلادی) دستور داد عده زیادی ازآن را که قصد قیام داشتند به قتل رسانید. (21)
به این ترتیبقیام قرمطی سرکوب گردید و قیام کنندگان آنها از بین رفتند و یا فرار کردندتا آنکه درسال (558هجری= 1162م) سیف الدین درهنگام سرکوبی قیام غز (که بعدا" درمورد آن صحبت مینمایم) به قتل رسید قابل یاد آوری است که اسماعیلیان کینه سیف الدین را بدل گرفتند ومنتظرفرصتی برای انتقام بودند تا اینکه ترکان غزدرجریان تاخت و تازهای خود در خراسان به تصرفات غوریان نیز تاختند و سیف الدین محمد دچار حمله غزان شد. در حالیکه باکمال شجاعت و سیاستدر مقابل سیل بنیان کن غزمی جنگید ، سپه سالار وی ابوالعباس شیث که در نهان پیرواسماعیلیه بود ومذهب خود را ازامیر غوری پنهان میداشت تمهیداتی چید و امیر جوان در گرما گرم جنگ و پیکار ، روز (12 شوال سال 558هـ = 1162م)کشته شد. (22)
خلاصهاینکه قیامو نهضت قرمطی و اسمعیلیدر لفافه معقدات مذهبیدر جامعهفیودالیو قوعیافته است. ملتان یکی از شهر های دیگر است که شکل پناه گاهیرا برای قرمطیان و اسماعیلیان داشت. عده یی از قرمطیان غور نیز بعد از اقدامات سلطان سیف الدینسوری به ملتان پناهنده شدند تا آنکهمعزالدین (شهاب الدین ) بعد از اشغل غزنی و گردیز در سال (570-571هـ = 1174- سال 1175م)ملتان را از دست قرمطیان بیرونکشید. (23) نظر به اظهارات مؤلف تاریخ سلاطینهند (شهاب الدینمحمددر سال(571هـ = 1175م) غرض سرکوبی ملاحد ملتان اقدام نمود. ملاحدهبه گجرات فرار کرده با راجه بیهم دیو متحد شدند و شهاب الدینمحمد غوریبالای آنان حمله و رگردید مگر نا کام ماند، لیکنمرکزیت ملاحده به پایان رسید) (24)
قیام غزان یکی دیگر از قیام های میباشد که علیه دودمان حاکمه غوری در حدود سال (558هـ = 1162م) صورت گرفت. سیر مهاجرت و حرکت غزان را چنینمیتوان مطالعه کرد: که ازعهد قدیم درقرن( 11-12میلادی) قبایل چادرنشین ترک که اوغوز نام داشتند. صحرا های وسیع بخش سفلای سیر دریا میان ارال و دریایخزر را اشغال کرده بودند نام ایشان در قرن دوم هجری (هشتم میلادی ) در منابع آمده است. اوغوزها را بعدهاترکمن نیز خواندند و مصنفین غرب آنان راغزی نامند . بنابر منابع موجود در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) جریان شدید پاشید گی جماعت های بدوی درمیان غزان آغاز شد و جامعهطبقاتی بوجود آمد(25) درحدود سال (545هـ = 1150م) که تعدادی ازقبایل چادر نیشن غز در بلخ، غزنی و غور مقیم شده بودند دست به قیام زدند. دستگاه اداری بلخ مساعی فراوانی مبذول میداشت تا رسوم معمول در نواحی اسکان یافته رادرمیان قبایل به کار بندد و این خود بار ها موجب مناقشه و حتی مقاومتمسلحانه از طرف غزان شده بود. غزان بلخ را مجبور کردهبودند تا سالی 24000 گوسفند برای حوایج مطبخ سنجر تحویل دهند وستمگری و رشوه خواری ماموران سنجر موجب قیام عمومی قبایل غز که محل اقامتشان درناحیه بلخ بود، گشت (551هـ =1156م)غزان لشکر سلطان را منهزم ساختند وشخص سنجرنیز به دست آنان اسیر شد. غزان. خراسان را به طرزو حشتناکی غارت کردند به خصوص شهرهای مرو و نیشاپور زیان فراوان دید وعدۀ کثیری از ساکنان آن دوشهر کشته شدند و آبادیهای بسیار طمعه آتش گشت . مردم آن دیار دوران تسلط غزرا بلای مهیبی یاد کردند.(26)
صاحب طبقات ناصری راجع به دفع قیام آنان به واسطه سلطان سیف الدین محمد چنین مینگارد: چون دولت سنجری آخر شد امرای غز استیلا آورده بودندو اطراف ممالک خراسان را درضبط آورده فساد و تاراج ایشان با اطراف رسیده و زحمت آن فساد به حوالی ممالک غورو حواشی جبال غزنین و غرستان واصل میشد. سلطان سیف الدین چون مملکت پدر را ضبط کردلشکر ها جمع آوریوروی به دفع فساد غزنهاد و به حدود غرستان و به ولایت قادس آمد و از آنجا روی به دیار مرو نهاد و از دزق که شهر بزرگ بود گذشت با غزمصاف داد(27) اماسلطان سیف الدین قبل از در یافتنتیحهجنگبه واسطه ابوالعباس شیث از بین برده میشود و لشکرغوری منهزم میگردد.
مولف تاریخ گزیده : حمدالله مستوفی می نویسد که (حاکم بلخ که بعد از سلطان سنجر به قدرت رسید محمد بن مسعود بن حسن عم زاده سلطان سیف الدین محمد بود ولشکرغز به بلخبه جنگ او آمد).
سیف الدین محمد به مدد عم زاده به جنگ غزان رفت و در آن جنگ کشته شد (558هـ = 1162م) (28) اما به زودی سلطان غیاث الدینابوالفتح محمد برای دفع قیام غزان رفتو با ایشان جنگی عظیم کرد بسیاری از غزان کشته شدند. و بقایای ایشان زنهار خواستند و خراجپذیرفتند غیاث الدین محمد ایشان را زنهار داد. (29)
با دفع قیام غزولشکرکشی به نقاط دیگراهالی طالقان ، اندخوی ، میمنه ، فاریاب ، و مرورود اطاعت غوریان را گردن نهادند و سکه بنام سلطان غیاث الدین زدند و خراجسالیانه فرستادند. (30) یکی دیگر از قیام هاییکه جنبه مردمی داشت و علیه دودمان حاکمه غوری صورت گرفت در سال (571هـ = 1175م) همانا قیام مردم سنقران گردیز میباشد.
مردم سنقران آوانی که سلطان غیاث الدینو برادرش را مصروف سرکوبی قیام غز و تصرف مناطقمجاور دیدند علیه فرمان روایان غور دست به قیام زدند. تا اینکهدر سال
(672هـ =1176م) لشکر سلطانشهاب الدین راهی سنقران شد و اکثریت قیام کننده گان را بهقتل رسانیدند. در این قیام تعدادیاز حافظان و قاریان قران کریم نیز اشتراک کرده بودند که جامشهادت نوشیدند. (31)واضع است که قاریان قران کریم معمولا" از نگاه مراتب اجتماعی با زحمتکشان دریک ردیف قرارمی گرفتند و مؤلفطبقات ناصری شهادت آنان را به این جهت که فتنه و عصیان انگیخه بودند و به ضرورتو به سیاستملکی کشته شدند، میداند. (32)
قیامدیگر ی که علیه دودمان حاکم غوری صورت گرفت همانا قیام مردم کشیاست. اینان که قبلا در زمان علاو الدین سرکوب و مواضع ایشان خراب گردیده بود پیفرصت می گشتند تا مجدداقیام نمایند.
در زمان سلطان غیاث الدین محمود بن محمد سام موقع را غنیمتشمرده و به تعداپنجاههزارمرد کشی قیام نمودند این قیام از جملهقیام های است که افزون بودن قیام کنندگانهمان وقت را نشان میدهد.علل قیام مردمان کشی را لشکر کشی های متعدد غوریکه عوارض و واجبات و مالیات وسیع را ایجاب مینمود . تشکیل میداد.
دراثرسؤ استفاده های مامورین نظامی و ملکیو جمع آوری مالیات و امثال آن مردم به ستوه آمدند و چونمخالفت بین حکمروایان غوری تشدید می یافت و هرج و مرج فیودالی تسریعمی گشت و وضع مردم ایشان خراب تر میگردید. در اثر همین هرج مرج ها. مال ومنال مردم به غارت، چورو چپاول برده شد و درموقعیت رقت باری قرارمی گرفتند که این امر نارضایتی مردم را بیش از پیشتشدید می بخشید.چنانچه درسال (306هـ = 1206م ) بعد از آنکه سلطان غیاث الدین محمود. سلطان علاؤالدین محمد به نام رکن الدینایرا نشاه جهت استخلاص پدر و گرفتن تاج و تحت از غزنینبه طرف گرمیسر آمد، و از آنجا به غور رفت . مردم کشی که منتظر فرصت بودند از موجودیت رکن الدین ایرانشاه استفاده برده با او هم پیمان شدند و دست به قیام زدند.
دودمان فیودالی حاکمه نتوانست این قیام را سرکوب نماید و لیکن ملک رکن الدین راه غزنینرا پیش گرفت . هم پیمانی مردم بایکی از شهزادگان غور جای تعجب نیست، زیرا نزد مردمان آن عصردرتشکیلات اداری و نظامی فقط ملک وشاه را می شناختند و سعی می نمود ند تا از وجود آنان که جبرا" از تخت و تاج رانده شده اند استفاده نمایند تا وی را به قدرت برسانند و اما زمانیکه شخص مورد نظررا نمی یافتند مجبورا" از بین خویش شخصثانی را به حیث رهبر خویش تعین مینمودند.
مؤلفطبقات ناصری در مورد قیام مذکورمینگارد که چون یک سال از ملک سلطان غیاث الدینمحمودبگذشت ملک رکن الدینایرانشاه محمود پسر ملک علاؤالدیناز غزنین بطرف غور آمد. (33) و در جای دیگری می نویسد که (رکن الدین ایرانشاه محمود بعد از گرفتاری پدر جانب غزنی رفته و از غزنین به طرف گرمیسر آمد و از آنجا به غوررفت ، و خلق کشی که متمردانغور ایشان بودند به قدر پنجاه هزار مرد با او جمع شدند. (34) اما به واسطه غیاث الدینمحمود شکست خورد و قیام کننده گان سرکوب گردیدند.
علل شکست قیام را میتوان چنین ارزیابی کرد: که قیام کننده گانکدام نقشه قبلی نداشند و قیام شان به صورت عاجل سرو سامان داده شده بود.به همین جهت نتوانستند در مقابل 500 سوار قلب دوسه هزار پیاده (35) مقاومتنمایند همچنان یکی از علل شکست قیام کننده گان در آن بود که مردمانکشی غیر از همان سلاح محلی و آلاتپیشه وری خویش چیزیدیگر نداشتند که علیه سلاح محلیو آلات پیشه وریخویش چیزی دیگر نداشتند که علیه سلاح خوبو بهترحربیدولتیو سوار کاران ماهر ایستادگی و نبرد نمایند چون در اسناد سرکوبی قیام گنندگان اشاره نشده احتمال میرود که دسته های قیام کنندهرا بصورتمتفرق سرکوب نموده باشند
قبایل ودهقانان کوه چود و کوهکران پنجاب درسال (602هـ =1205م ) عیله فشار فیودالیبه پاخاستند و قیام بزرگی را بر پا نمودند.(36)
سلطان شهاب الدین برای دفع قیامبه هند وستانرفت و ایشان را سرکوب نمود(37)منهاج سراجدر طبقات ناصری در مورد سرکوبی قیام یاد آور میشود که (جوی خون از آن جماعتبراند). (38) مؤلفتاریخ فرشته در مورد مردم کوهکران مینگارد که (کوهکران را دینیو ملتی نبود) (39)طبعادر مقابل تبلیغو نشر دین اسلامو مرکزیت امپراطوری مقاومت میکردند تا آنکه به واسطه شهاب الدینسرکوبشدند و دین اسلام را پذیرفتند.(40)
با وجود آنهم قیام کنندگان به این آسانی تسلیم نگریده گروهی به تعداد بیست نفر از کفارکوهکران که اکثر خویشان و اقربا و فرزندان ایشان در جنگ باسلطان شهاب الدین کشته شده بودند هم عهد و هم سوگند شده. کشته شدن بر خود قرار دادهدر باب کشتن سلطان شهاب الدین تدبیرها جستند. (41) کوهکرانی ها بالاخر در تصمیمخویش موفقشدند و به روز چهارم رجب سال (601هـ=1206م) شهاب الدینرا به قتل رساندند.(42) قیام مذکور گرچه سرکوب گردید اما برای دولت غوری سخت تمام شد چه بعد از شهادت شهاب الدینغوریاین دولت به سقوط نزدیک گردید،به این معنی که افسرانسلطان مثل تاج الدینیلدوز در غزنه و پنجاب، ناصر الدینقباچهدر سند و ملتان و قطب الدین ایبک در پنجاب و هند مرکزی ، غیاث الدین خلجی درلکنهوتی ، غوریه در بامیان و ملک تاج الدین در سیستان و همچنینسایر ایالات همه مستقل شده بودند و دولت سر تاسر مرکزی غوری و جود نداشت.(43)
بامطالعه قیام های مردم که عموما به شکست مواجه شدند وعناصرفیودالی آنها را سرکوب کردند،فقط یک طرف قضیه روشن میشود. در حالیکه جهت دیگرآن چنیناست که همین قیام ها بود که عوارض وستم فیودالی را کاهش میداد یا اینکه حکومتجدیدی که روی کار می آمد با مردم از نرمش کار می گرفت که باز هم همانا تقلیل مالیات و امثال آنبود، (44) و برای استقرار دولت خویش مالیات و عوارضات و خراج سنگین را که سلطان قبلی معمولداشته بود رفعمیکرد (45)و یا مالیات منظم شده و تاحدی امور مالیه در قسمت جمع آوری بررسی میگردید و آنهم درموجودیت دولت متمرکز و نیرومند.
3-بار تولد. ترکستان نامه،ترجمه کریم کشاورز، بنیاد فرهنگ ایران ،جلد اول تهران ، 1352، ص 16
4-جوزجانی، اثر قبل الذکر ، ج اول ص 350
5-جوزجانی، اثرقبل الذکر، ج اول ، ص 331-332 .هندو شاه. محمد قاسم، تاریخ فرشته، چاپ نولکشور، 1223و 1281 ق، ص 55. پرویز.عباس، دیالمه و غزنویان ، تهران: 1336 ص 420. دهخدا- علی اکبر، لغت نامه. تحت نظر داکتر معین ، تهران : 1341، ص 363.
6-جوزجانی، ایضا"، 333
7-نظر به اظهار دهخدا به نقل از معجم الانساب، جهانسوز، از سال 545 تا 547 هـ = 1150-1152م در بند سلطانسنجر بود. قیام مذکور نیز در همان حدود صورت گرفته است. رک .دهخدا، اثرقبل الذکر، ص 365
8-جوزجانی ، اثر قبل الذکر، ج اول ص 348
9-ایضا" ، ص 348.
10-خواند میر – غیاث الدین همام الدین الحسینی ، حبیب السیر فی اخبار افرادالبشر، ج چهارم ، تهران 1333، ص 640-604و
11-جوزجانی ، اثرقبل الذکر ، ج اول ، ص 349.
12-پیگولو سکایا و دیگران ، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم میلادی ،ترجمه کریم کشاورز، تهران :1354، ص 212.
13-پیگولوسکایا ودیگران ، ایضا ، ص 212 -213.
14-طبری – احسان ، برخیبررسی ها در باره جهان بینی ها و جنبش های اجتماعیدر ایران (کابل: 1361) ، ص 226
20-مولفطبقات ناصری در مورد سیف الدین مینگارد که: (سیف الدین به اتفاق جملهملوک و اکابر و امرا غوریه بر تخت فیروز کوه بنشست و او پادشاه جوانو صاحب جمال بود و کریم طبع و عادلو رعیت پرور و چاکرنواز و بخشنده و زرپاش و دریا دل و متواضعو رضاطلب و دیندار و سنیدر اسلام ، صلب بود ) ر.ک. جوزجانی، اثر قبل الذکر ج اول ص 350 . همچنان نظر به گفته حمدالله مستوفی مولف تاریخ گزیده علاو الدیندر اول (سنی پاک مذهب ) بود.ر.کتاریخگزیده. به کوشش داکتر عبدالحسین نوایی ، تهران :1339 ، ص 404.
21-شاملوئی – حبیب الله، تاریخایران از ماد تا پهلوی ، تهران ، 1347 ، ص 357.
22-شاملوئی – ایضا" ، اثر قبل الذکر ، ص 357
23-جوزجانی ، اثرقبل الذکر، ج اول ، ص 396 ، هندو شاه در تاریخ فرشته ، اشغالملتان را به سال (572 هجری= 1176م) میداند، ص 56.
24-اکبر آبادی - انتظام اللهشهابی ، تاریخسلاطین هند ، جلددهم ، حصه اول ، چاپ دوم ، دهلی 1922 ، ص 91-92 . رازی – امین احمد، هفت اقلیم، باتصحیحو تعلیق. جواد فاضل،جاول. تهران ، ص 392
25-پیگلو سکایا و دیگران ،اثر قبل الذکر ، ص 265.
26-پیگلو سکایا و دیگران ، اثر قبل الذکر ، ص 274 .بار تولد.ترکستان نامه ، مترجمکشاورز ، جلد دوم ، تهران : سال 1352 ص692.
27-جوزجانی، اثر قبل الذکر ، جاول ، 352. خواندمیر ، اثر قبل الذکر ، ص604 . پرویز. عباس ، اثر قبل الذکر ، دیالمه و غزنویان ص 425 – 426. شاملویی – حبیب الله ، اثر قبل الذکر ، ص357.
28-قزونی ،حمد الله ، اثر قبل الذکر ص 404.
29-قزونی ایضا" ص 404.
30-جوزجانی ، اثر قبل الذکر ، ج اول ص357 – 358 .
31-جوزجانی، ایضا" ، ج اول ، ص 397.
32-ایضا" ، جاول ، 397.
33-ایضا" ج اول. ص 374.
34-ایضا" ج اول. ص 371.
35-ایضا" ، ج اول. ص 371.
36-جوزجانی، ایضا" ج اول ، ص 403 – 404 . خواند میر ، اثر قبل الذکر ،ص 607.
37-هندو شاه ، اثر قبل الذکر ، تاریخ فرشته ، ص 60.
38-جوزجانی ، اثر قبل الذکر ، ج اول ، ص 403.
39-هندوشاه ، اثر قبل الذکر ، تاریخ فرشته ، ص 59.
40-ایضا". اثرقبل الذکر .ص 60.
41-ایضا" .همان جا.
42-هندوشاه ، اثر قبل الذکر، ص 60 قزوینی، اثر قبل الذکر ، ص 407. خواندمیر ، اثر قبل الدکر ، ص 604.
شاه محمود محمود فرزند مرحوم میرزا غلام نبی هستم به تاریخ 19 ماه جدی 1332 هجری شمسی مطابق 9 ماه جنوری 1954میلادی در ساحه رنگریزان شهرآرا کابل زاده شدم در سال 1340هجری شمسی شامل مکتب قاری عبدالله خان واقع ده افغانان شدم ودر سال 1346هجری شمسی بعد از سپری نمودن امتحان کانکور به لیسه حبیبیه دروس خودرا تا صنف دوازدهم ادامه دادم در سال 1351 هجری شمسی از این لیسه فارغ گردیدم وجهت ادامه تحصیلات عالی به پوهنحًی ادبیات وعلوم بشری پوهنتون کابل شامل شدم (1352هجری شمسی=1973میلادی). فراغت از پوهنحًی مذکور (رشته تاریخ وجغرافیه)در سال 1355هجری شمسی وشمولیت به وظیفه به حیث معلم اجتماعیات در لیسه ابن سینا کابل در سال 1356هجری شمسی صورت گرفت. درماه حوت 1358 هجری شمسی بعد از سپری کردن امتحان کدر پوهنحًی علوم اجتماعی پوهنتون کابل به حیث استاد تاریخ در دیپارتمنت تاریخ عمومی این پوهنحًی پذیرفته شدم .درجه ماستری تاریخ افغانستان (داخل خدمت) را در سال 1365هجری شمسی حاصل کردم درطول سالهای خدمت مضامین تاریخ قرون وسطی کشور های همجوار افغانستان (هند ،چین،آسیای مرکزی، فارس و شرق میانه) را تدریس نمودم