۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

بلخ در اثار مورخان و جغرافيه نگاران يونان و روم

بلخ در گذشته هاي دور مملکت وسيعي را مي ناميدند که محدود بود در شمال بواسطه سغديان ورود آمو در شرق بواسطه سيتي ها و در جنوب بواسطه هندوستان و جبال هندو کوه (3ص 186) بلخ در طول تاريخ قديم در روابطه بين الدول اهميت بسيار زياد داشت زيرا يگانه راه خشکه بين اسياي غربي و هندوستان از يک طرف و تا تار ستان و چين از طرف ديگر بود مورخين قديم بلخ يا باکتريا را قديم ترين شهر جهان ميدانند و انرا ( ام البلاد) يا ( ام القري) يا مادر شهر ها لقب داده اند.

اسکندر مقدوني با مشکلات زياد بلخ را فتح و با فتوحات اسکندر در شرق راه براي يک عده نويسنده گان و مورخين و جغرافيه نگاران يونان باز شد ايشان دلچسپي خاص به سرزمين و میراث شرقي ها داشتند که به اثر همين توجه بود هر کدام در زمينه آثاري از خود به جا گذاشت. بعضي از اين اثار متاسفانه با سير حوادث روز گار از بين رفته و بعضي ديگر موجود است. آثار باقي مانده شامل معلوماتي جامع را جع به مسايل تاريخي، جغرافيايي عرف و عادات زبان و قبايل و غيره ميباشد انهم بيشتردر آثار نوسنيد گان يونان :

اولين دانشمند ا يکه به شهادت خود نويسنده گان يوناني از آريانا و شهرهاي آن صحبت مي دارد. اراتوس تنس است که در نميه اول قرن سوم قبل از میلاد مي زيست اصل نگارش موصوف در دست نيست بلکه استر ابون جغرافيه نگار و مورخ يوناني ( 60ق م - 19ق م ) از زبان او کلمه آريانا را تذکار داده و به حواله او نام آريانا انبساط يافته است و با ذکر نام آريانا بعضي حصص فارس و با کترا (بلخ) و سغديان را هم احاطه کرده است زيرا اين اقوام تقريبا به يک زبان متکلم اند (4ص70)

اپولو دوروس ارتيمس نویسنده د يگر يوناني در مورد مي نګارد : که اين نام بعضي حصص فارس و شمال باختر و سغديان را در برمیگيرد و مخصوصا ياد اور ميشود که با کترا قسمت عمده آريانست و آنرا (( مرواريد آريانا)) مي داند (4ص71) هيردودت مورخ 186) و بطليموس بلخ را دومين شهر آريانا آورده است (4ص72) . ايريان يکي از جغرافيه نگاران ديگر يونانی در اثر مشهور خود ((زنده گي اسکندر کبير )) در مورد معلوماتي جامع گرد اورده است موصوف مينگارد : اسکندر را ه خود را جانب قفقاز هند ( هندوکش ) در پيش گرفت و در انجا شهري بنام اسکندريه آباد کرد بعد از ان به اداي مراسم دي پرادخت هنگاميکه اين ناحيه را ترک مي کرد و از سلسله قفقاز (هندوکش) مي گذشت مردي آريايي ايکه (proexes) پروکسوس نامداشت والي آن ناحيه مقرر کرد نيلو کرسونوس( neilox enus) پرساتيروس را ناظر بر او مقرر نمود و با عده از سپاهيان او را در انجا گذاشت به روايت از توبولوس سلسله کوه قفقاز ( هندوکش) از بلند ترين سلسله کوه در اسيا ميبا شد و قسمت بزرگ آن به دو طرف باير است تا فاصله درازي ادامه دارد و تا کوي توروس سرحد بين سيلشيا و پا مفليا را تشکيل ميدهد کوهاي ديگر بنام هاي مختلف مطابق کشور هايکه در ان موقعت دارد نامگذاري گرديده است در اين جا يعني قفقاز هندو ( هندوکش) چيزي ديگري نمي رويد در اينجا سلفيوم (silphiu) و terebinth درخت سقط(( کنده )) چيزي ديگر نمی رويد با وجود ان اراضي کم نفوس بود تعدادي زياد از گوسفندان و مواشي ديگر در انجا به چريدن مشغول بودند زيرا گوسفند سلفيوم را دوست دارد چون بوي ان از فاصله دور به گوسفند بر سد اين حيوان مستقيم جانب آن ميرويد و گل آنرا با دهن خود بر ميدارد و تا ريشه انرا مي خورد از همين جهت مردمان سيرين گله هاي خود را از جاي که سلفيوم مي رويد دور نگاه ميدارد و بعضا دور از اراضي ايکه اين گياه در ان جا رويده است اغيل درست مي کنند تا انکه گوسفندان نتوانند به گياه مذکور برسند اين گياه نزد ايشان ارزش زياد دارد (1ص 121)

در جاي ديگر ايريان در مورد رود امو مي نگارد که سرچشمه رود امو کوهاي قفقاز ( هندوکش) است اين رود از بزرگترين رود هاي هند که از بزرگترين رود هاي جهان ميباشد است. رود آمو ( اکويس) در هار کنيا ( همدان ) به بحيره خزر مي ريزد در اول اسکندر عبور ازين رود را غير ممکن مي ديد زيرا غرض ان به شش فرلانک (Furlong) ( يک فرلانګ مساوي 660 فت) مي رسيد فکر مي گرديد که عمق ان بيشتر از عرضش بود به نسبت سرعت اب و بستر ريګ دار رود خانه اعمار ساختن پل در ان غير ممکن بود زيرا ريگ به اساني نرم مي شد و ستون را آب مي برد علاوتا چوب در انجا به ندرت پيدا مي شد و براي جستجو و يافتن ان وقتي زيادي صرف مي گرديد.

بنا بر ان اسکندر پوست هاي گاو را که با خود داشت و برا ي خيمه استفاده مي نمود جمع کرد و هدايت دادکه انرا با چوب و پارچه ي چوب و اشياي نظير آن پرکند بعد از آن اين پوست ها را با هم دوخت بطور يکه اب نتواند از آن بگزرد به اين ترتيب در مدت پنج روز عسکر توانست از رود عبور کند (( اص 122)

ايريان در اثر خود براي اولين بار از کشف چشمه نفت سخن مي زند که در هنگام هجوم اسکندر در اين ناحيه بدست امده است و مي نويسد و قتيکه اسکندر به خيام خود در کنار رود امو بود در حوالي خيمه وی یک چشمه آب و يک چشمه نفت بيرون امد به بطليموس پرلوگوس از این واقعه مهم اطلاع داده شد و بطليموس از اسکندر خواهش نمود که به نسب واقعه اعجاب آور قرباني هاي مطابق گفته روحانيون تقديم کند (ص 144) سترابون جغرافيه نگار يوناني نيز در اثر خود از ين واقعه با خبر میګردد ومي نگارد کشف چشمه روغن نفت از طرف مقدوني ها در کنار اکسوس صورت گرفت و وجود اين معادن را مانند ساير معادن گاز چشمه های بخار که نام مي برد در دنيا طبیعی مي داند ولي در ين محل عجیب و شگفت انگيزي مي خواند (( 2 ص 91 ) سترابون جغرافيه نگار که سال

( 64 ق م) در شهر اماسيا در آسياي صغير تولد يافته بود سفر هاي طولانی در روم ، مصر، حبشه و اسياي صغير داشت موصوف جغرافيه خود را براي رهنماي مامورين دولت روم نگاشت

سترابو باکترا يا بلخ را مربوط به سرزمين آريانا دانسته مي نگارد: اسم آريانه براي يک حصه پارس، مديا ، باکتريان شمالی و سغد يانه انبساط داشته در حقيقت مردم تمام اين کشور ها تقريبا به يک زبان سخن مي گويند ( 2ص 121 ) استرابون تصوير جالبي از امدن اسکندر به بلخ و عبور از هندوکش دارد او مي نگارد که :

اسکندر در فصل زمستان از کشور کوهستاني پارو پاميزاد عبور نمود که پر از برف و تقريبا غير قابل عبور بود استرابون علاوه ميدارد که انچه از زحمت راه مي کاست و جود شهرهاي کوچک و قراي بود که به کثرت در عرض راه به انها برمي خوردند و از ان قرا تمام احتياج قشون اسکندر به جز روغن تهيه مي شد

از توضيحات استرابون بر مي ايد که پارو پاميزاد هنگام ورود قواي اسکندر در اين مسافرت کوههاي پارو پاميزاد حصه شمال و غرب آنها متعلق به باختر و نشيب جنوبي جبال مذکور متعلق به هندو آريانا است هند را در ين جا به خاطرمترادف آريانا ذکر کرده که هماليا را در امتداد پارو پاميزاد به جانب شرق ميداند

در جاي ديگر مي نگارد: اسکندر تمام زمستان را در پارو پاميزاد گذشتانده شهري در ان نواحي اباد نمود مراد استرابون از ان شهر همانا اسکندريه قفقاز است که انرا اسکندریه پارو پاميزوس نيز مي گفتند ((2ص 131) استرابون خط السير اسکندر را تعقيب ودر موردی می نويسد که اسکندر از يک سرزمين عرياني به سوي باکتر يانه راه افتاد، که در ين سرزمين به جز کمي درخت هاي (trebinthe) پسته چيز ديگر نبود و عساکر اسکندر مجبور گرديدند که حيوانات سواري و باربري خويش را خام بخورند زيرا هيزم نيز بدست نمي امد ولي انچه به هاضمه شان کمک ميکرد و جود سلفيوم هنگ بود که در ين ساحه به وفرت مي رويد اسکندر بعد از پانزده روز از محلي که زمستان را گذشتاند به آدر آسپا رسيد که يکي از شهر هاي باختري مي باشد آدر اسپا را گوسلن ( جغرافيه نگار قرن 18 فرانسه)) باميان و عده اندراب ميدانند (2ص132-133) آ سترابون مانند هيرودوت سیغان را نيز جزو باکتريانه محسوب مي داند (2ص 105) استرابون در مورد باکتريانه مي نوسيد که قسمتي از حدود اين ايالت به آرياي شمالي محاط و متصل است اما عموما با کتريانه دور تر از ين ايالت به جانب شرق امتداد دارد.

شايد مراد ا سترابون از ان قسمت حدود با کتريانه که متصل به آريا است آن قسمتي باشد که به مارگيانا يا مرغاب اتصال دارد يعني ايالت نيسا ياي قديم با جوزجان قرون وسطي و ميمنه امروزي و يا ان که قسمت هاي کوهستاني جنوب غرب ايالت باختري که به قسمت هاي کوهستاني جنوب شرق ولايت هرات امروزي پيوست ميباشد (2ص 10- 79). عده از جغرافيه نگاران قديم ديگر نيز باکتريانه را تاثغور چترال و پامير ممتد ميداند استرابون در مورد ايالت باکتریا يانه مي نگارد: که ايالت خيلي وسيع ميباشد و همه گونه محصولات دارد به جز زيتون (79ص) استرابون شهر باکتريانه را چنين معرفي ميکند : باکتريانه داري شهرهاي بزرگي است بيشتر از همه از باکترا بلخ ذکر مي کند ومي نويسد که انرا زريا سپا نيز مي گويند

رودي بنام باکتري از باکتریا گذشته به اکسوس مي ريزد ، اين رود بايد بلخ آب کنوني باشد با اظهار ا سترابون در يافت محل اصلي باکترا يا بلخ باستان براي ماکمک بيشترمي کند که در کنار بلخ آب شهر بلخ قرار دارد .

شهر ديگري که استرابون از ان نام مي برد اوکراتيد يا است که از طرف او کراتيد وس شاه يونانو باختري اباد شده است . (2ص 85)

استرابون به نقل از او نه زيکريت ( مورخ يوناني شاگرد ديوها ننس بود) در سفر هاي اسکندر با وي همراه بود و فاتح مقدوني وي را به نزد مرتاضين هند گماشته بود اثري راجع به کشور گشايي هاي اسکندر نوشت موصوف در اثار خود افسانه هاي را نيز در ضمن حقايق تاريخي جا داده است مي نگارد : که باختري ها ، پيره مردان و بيماران را هنگامي که از بهبود شان مايوس مي گردیدند ، طعمه سگهاي درنده مي نمودند و همچنين مي نویسد که بيرون ديوارهاي پايتخت (بلخ) پاکيزه است ولي داخل شهر پراز استخوان هاي انساني مي باشد اين عادات نکوهيده را اسکندر ممنوع قرار داد(2ص 78)

ديودورس مورخ ديگري است که از بلخ ياد اور ميگردد او از جزيره سیسل معاصر قيصر روم گوسترا در سال 63 ق م تولد يافته در 14 ق م در گذشت است موصوف اشتباها زرد شت را پادشاه بلخ رقيب و معاصر پادشاه آثور نينوس و زنش سيميراميس دانسته مينوسد: پس از انکه نينوس به ممالک بابل و ارمنستان غلبه کرد خواست بلخ را نيز فتح نمايد ولي همه مجاهدات او براي فتح بلخ عقيم ماند موقعيت مهم دشواري را ه و جنگجوی مردم اين سرزمين امال او را پامال کرده مجبور شد تا از فتح بلخ صرف نظر نمايد و به سوريه برگردد در انجا به تجدید شهر نينوا پرداخت و بعد از ساختمان ان مجددا رهسپار ديار بلخ گرديد . درميان چندين شهرهاي بزرگ پايتخت آن باختر (شهر بلخ ) بواسط بزرگي و برج و بارو از همه امتياز داشت با وجود مقاومت مردمان بلخ که مدت طولاني ثبات و پايداري نشان داد با انهم بلخ را آثوري ها فتح کرند (5ص 85 - 86)

در مورد فتح بلخ توسط اثوري ها پروفيسور ليمان الماني عقيد ه دارد که اين واقعه افسانوي بوده حقيقت ندارد بلکه بواسطه ايراد دلايلي چند ، شخصيت سيميرا ميس را نيز افسانوي دانسته قضايا مذکور خالي از حقيقت است (5ص87)

خلاصه بلخ شهر بزرگ و باستاني کشور ما در اثار متقدمان به نحوي از انحا ذکر گرديده شهريکه مرکز تمدن و فرهنگ باستاني کشوری را نماينده گي مي کند شهريکه مرکز بزرگترين سلاطين و امپراطور بوده است شهر يکه هويت تاريخي با افتخار نصيب اش ميباشد و همت تاريخي بيشتري با افتخارات به آن شهر نايل ميگردند

ماخذ:

1- ايرمان ، زندگي اسکندر کبير ، ترجمه او براي او سلينو کو (1962)

2- توروايانا ، نجيب الله ، استرايون و آريانا ، کابل (1334)

3- دهخدا علي اکبر، لغت نامه دهخدا ، تهران 1336

4- کهزاد - احمد علی، اريانا، کابل 1321

5- نزيهي - محمد کريم، بلخ ، مجله کابل، ش 11 ،س 4 ،کابل 1314


۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

احمد راتب نجم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدالله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف النبيآي و المرسلين و خاتم النبين ، امامآ متقين ، حبيب القلوب العالمين ، احمد محمود ابوالقاسم محمد صلي الله عليه و آل اجمعين

ميلاد مبارك پيامبر عزيز اسلام به همه مسلمانان جهان تبريك باد

بلغ الغلي بكماله

كشف الدجي بجماله

حسنت جميع خصاله

صلو عليه و آله

دلم چو غنجه ببالد به خود ز بوي محمد

چوگل شكفته ام هردم به ياد روي محمد

دو چشم روشن من شد ز دوريش تاريك

كشم به ديده خود كاش خاك كوي محمد

خـــدا كه كرد به قـــرآن بيان خلق عظيم

به حــــق كه بود وصف خلــق محــــمد

ز بس كه چشمه علمش چو بحر سير است

كدام لب كه نه خورد آب ز آب جوي محمد

ز درد و غصــه دوران نجـات مي يابد كسي

كه بست دل خود به تار موي محمد

به جاي حـرف ، لبم نام مصطفي گويد

ز بس كه دل شده لبريزي گفتگوي محمد

هميشه تا كه بود نو بهار و باغ و چمن

به صحن باغ زند عطسه گل به بوي محمد

دل شكسته طــرزي زخـــاكساري هــا

خــدا كنــد كه بسايد جبيــن به كـوي محمـد

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

دموکراسی غـــربــی واســـلام


دموکراسی غـــربــی واســـلام


تتبع ونگارش:

امــیــن الـدیــن» سعـیـدی – سعید افـغــانی«

مـدیـــر مرکزمطـالعات سـتراتیژیک افـغان و

مسؤل مرکز کلتوری دحـــــق لاره- جــرمـنی

به فهم ما اسلام با دموکراسی مشکلی ندارد، ولی بالعكس این فهم معیین غیر موجه دموکراسی است که با اسلام ایجاد مشکل میکند.

فهم درست و بجاء از دیموکراسی به معنای حاکمیت مردم و شناخت دقیق از اسلام مشاکل زیاد جهان امروزو سوء تفاهمات را برطرف نموده و زمینه های زندګی باهمی کلتور های مختلف جهان را با ارزش ها مختلف معنوی شان در فضای صلح و زیست با همی، هماهنګی، تفاهم نیک تعقل و تدبر مهیا ساخته و سبب جلوګیری دهها تراژیدی عصر امروز در جوامع بشری امروزی شده میتواند. رمز و کنه زنده ګی و زندګی با سعادت، رفاه و زنده کی در صلح در همین فهم دقیق و درست از حدود و ثغور دموکراسی و حاکمیت مردم با در نظر داشت و مطابقت دادن آن با اولویت های ارزشهای جوامع مختلف بشری - ممکن است.

پیشنهاد من به متفکرین وتیورسن های مد افعين دموكراسي وعلما ء جهان اسلام روشن ساختن تعریف واضح، صریح وقابل فهم در مورد اسلام واقعي وهم در مورد فهم واضح روشن وصريح از دموکراسی امروزی، حدود و ثغور و روشن ساختن سفارش های شان برای عالم بشریت میباشد.

پیشنهاد مشخص من برای علماء ، وتیورسن های که خواهان تطبیق بدون چون وچرا دموکراسی و آزادی!؟ در جهان اسلام اند ،اينست كه اګر زحمت نمیشود یکبار با دید واقعی، دین اسلام را با دقت تام مورد مطالعه قرار دهند ، واز آن شناخت کامل بدست آرند. بعدآ در جستجوی تطبیق نظریات دموکراتیک؟! خویش در جهان اسلام ګردند .

من بدين باور وعقيد ه ام كه اګر این دانشمندان از اسلام شناخت کامل ودرک سالم بدست ارند خود به این نتیجه خواهند رسید که اسلام با دموكراسي که اینجا و آنجاء زمزمه میشود، حدود و ثغور آن معلوم نیست، تعریف مشخص از آن نداریم - در جهان اسلامی با تصور که دارند قابل تطبیق وجمع نبوده ودر نهایت از براه انداختن شعار تطبیق دموکراسی به آن نحوی که میشنویم و میبینیم در جهان اسلام و جامعه اسلامی وبخصوص كشور عزيز ما افغانستان دست بردار خواهند شد.

با این مقدمه مختصر ومؤجز میخواهم معلوماتی ونظریات را در مورد دموکراسی غربی در جهان اسلام خدمت شما خوانند ګان محترم بعرض برسانم .

داستان دموکراسی

تعریف دموکراسی:

دموکراسى اصلأ اصطلاح یونانى است و از ریشه "demos" به معناى مردم و کراسیا "cratia" یا "krato" به معناى حکومت اخذ شده و به معناى حکومت مردم مى‏باشد.

دانشمندان برای دموکراسی معانى گوناگونى ارایه داشته اند . بطور یقین به همه صداقت خدمت شما به عرض میرسانم که من تا امروز نتوانستم به یک تعریف (اصطلاحی ) روشن ، معین ، مشخص ، وفورملبندی شده وتعریف که داراى حدّ و مرز مشخص (که مورد قبول همه باشد) از دموكراسي بدست آورم .

هر یک از دانشمندان مطابق دید وذوق خود ،مطابق پیش فرض‏هاى دایره فکرى خویش تعریف اصطلاحی را از دموکراسی ارائه داشته اند .

علماء ودانشمندان که درباره دموکراسى تحقیق نموده اند ، هر یک به اعتبارى خاص و از زاویه‏اى به آن نگریسته و آن را به انواع و اقسامى تقسیم کرده‏اند .

به طور مثال ( دیوید هلد ) ىر تحقيقاتي كه ىر موردي دموكراسي بعمل اورده است یازده نوع دموکراسى را برای عالم بشریت پیشګش نموده است . كه از جمله ميتوان از موکراسى کلاسیک، دموکراسى حمایتى، دموکراسى تکاملى رادیکال، دموکراسى حقوقى و... نامبرد .

همچنان ( ساموئل هانتینگتون) امواج سه گانه براى دموکراسى بر مى‏شمارد که هر کدام در زمانى ظهور نموده و

( بر تراند راسل) در تحقيات خويش شش نوع دموکراسى را بیان نموده است.
پس ملاحظه ميفرمايد که در مورد دموکراسى معرکه‏اى از آرا و انظار است که بسیار با هم متفاوت مى‏باشد وحتي تحقيات علما ء نشان ميد هد كه دربسياري از اوقات معانى متضاد را هم بیان داشته اند .

ظهور دموکراسی :

دانشمندان وعلماء در تحقیقات که درمورد دموکراسی بعمل آورده اند به این نتیجه رسیده اند که آنچه بشر امروز درمورد دموكراسي میداند فهم موکراسی اساسآ سه مرحله پشت سر خود ګذشتانده است ، تا اینکه دموکراسی امروزه بدین شکل به پختګی خویش رسیده است.

مرحله اوّل:

مرحله اول دموکراسی مرحله دموکراسى کلاسیک است :

این مرحله ای از دموکراسی تقریبآ در حدود پنج قرن قبل از میلاد در آتن (پایتخت یونان) آغاز یافت . یکی از خصوصیت عمده دموکراسی کلاسیک در این بود که مردم دخالت مستقیم در امور حکومتی بدست داشتند . این شیوه از دموکراسی ابتدا در یکی از شهر های یونان مورد اجرا قرار ګرفت مګر بعد ازمدتی قبل از اینکه جنبه عملی دقیقی برای خود بګیرد ،بنابر عوامل متعددی منقرض ګردید .

دراین شیوه از دموکراسی ،همه مردم به جزء غلامان و افراد زیر بیست سال مى‏توانستند در امور سیاسى حکومت مستقیماً دخالت داشته باشند .

این شیوه علاوه بر آن که مخالف قاطعانه فیلسوفان و اندیشمندان را به خود داشت، در عمل مشکلات زیادى را در جامعه به بار آورد . بنابر همین منطق بود که دموکراسی کلاسیک چندان عمر طولانی نداشت واز بین رفت .

مرحله دوم:

با تزید و گسترش شهرها ومحلات مسکونی واز جانب دیګر پیچیده‏تر شدن مسائل اجتماعى، دموکراسی کلاسیک نقش خویش را آهسته ، آهسته از دست میدهد . چون دخالت مستقیم مردم در تمام همه امور جامعه ودر همه ای از عرصه دولتی واداری غیر ممکن وغیر عملى بود. بنآ علما ء بخاطر حل این بحران شکل دیگری از دموکراسى را مورد اجرا ومورد تطبیق قرار دادند . در این شکل از دموکراسی ، شیوه دخالت مردم در حکومت به وسیله انتخاب نمایندگان گوناگون ( دموکراسی غیر مستقیم) صورت مى‏گیرد.
این شیوه
از دموکراسی تقریبآ در بسیاری ازکشور های جهان واز جمله در کشور ما افغانستان به شکل از اشکال تطبیق ومورد اجرا قرار میګیرد، مردم در انتخابات پارلمانی وریاست جمهوری با درنظرداشت مشکلات معین سهم میګرند .

با تمام صراحت باید بعرض برسانم که در این نوع از دموکراسی دین مقدس اسلام کدام مشکل را نمی بیند ، البته با شرایطی ، چرا که اسلام براى حکام، قانون گذاران و مجریان قانون شرایطى خاصی خود را دارد. بلی در جامعه اسلامی مردم انتخاب خویش و ارزش های خویش را دارند و آنرا انتخاب نموده و اولویت خواهند داد.

دین مقدس اسلام انتخابات راكه درجهت تعیین رهبر وزعیم برای نظارت امور مسلمین براه انداخته میشود،مخافت نه مینماید ، بلعکس آنرا تايید نموده وانتخابات راابزار ووسیله میداند كه بوسيله آن ميتوان اراده ملت را در تعینی زعیم وقاعد مسلمین جمع اوری ومعلوم ساخت .

با صراحت باید ګفت که : انتخابات به عنوان عاليـ‌ترين مظهر حضور مردم در عرصه سياسي و مهمترين مجراي تحقق حاكميت مردم بحساب می آید .

راي دهنده در انتخابات ضمن راي دادن كه عمل حقوقي- سياسي محسوب مي‌شود در حقيقت با برگزيدن نماينده و يا نمايندگان در اداره امور سياسي جامعه خود مسقیمآ مشاركت میـ‌كند.پروسه انتخابات عبارت از پروسه ای است که كه اعضاي یک مجتمع به صورت مستقيم و غير مستقيم در شكل دادن به سياست عمومي کشور وامور مسلمین دخالت داده میشود .

برگزاري انتخابات احساس و مسئوليت نظام در مقابل خواست‌هاي جامعه را افزايش ميـ‌دهد. انتخابات موجب افزايش احساس مسئوليت حاكمان در مقابل خواست‌هاي جامعه ميـ‌شود

یکی از سفارشات مقدس دین مبین اسلام مشورت و هم اندیشی است که در همه ی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی به آن توصیه شده است . بعلت اهمیت مشورت در اسلام خداوند کریم سوره شورا را بر پیامبر وحی نمود تا بر این مسأله تأکید بیشتری داشته باشد . "و أمرهم شورى‏ بینهم؛ امور جامعه باید به شورا واگذار شود» سوره شورا آیه : ۳۸ )
همچنان پروردګار ما در سوره آل عمران آیه : ۱۵۹میفرماید : « و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله »

« ای پیامبر، در کارها با مسلمانان مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتی ، بر الله توکل کن و اقدام نما . »
پیامبر گرامی اسلام در کارهای مهم اجتماعی با
افراد بصیر و آگاه و دیندار و کسانی که مورد اعتماد او بودند مشورت و چاره اندیشی می فرمود و بهترین آرا را انتخاب می نمود وبه مساعدت اصحاب کرامش به آن عمل می نمود .
در قرآن
عظیم الشان هم فکری صمیمانه و مشورت کردن ، یکی از نشانه های جامعه اسلامی محسوب می شود . « مومنان کارهایشان را با مشورت بین خودشان انجام می دهند »

ودر نهایت امر انتخابات يعني دخالت مستقيم مردم در سرنوشت کشور ، و خداوند فرموده ما سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهيم مگر آنچه خودشان اراده کنند .

ولی نقطه را که میخواهم در این نوشته بدان تاکید نمایم اینست که :

تفاوت روش شکل گیری مشروعیت در حقوق اسلامی و حقوق مدرن (اروپایی) درآن است که در حقوق اروپایی، مشروعیت به وسیله مردم به اعتبار حاکمیتی که دارند، ایجاد می شود و ابزار اجرایی آن رای گیری و انتخابات و امثال آنهاست.

اما در حقوق اسلامی مشروعیت حاکمیت سیاسی به وسیله مردم مسلمان است که مردم مسلمان میتوانند با ایجاد و پیشګیری ابزار اجرایی آن یعنی رای گیری و انتخابات و امثال آنهاست.؛ مشروعیت را در روشنی احکام الهی، با رعایت از راه و دساتیر آیات قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم تعیین و انتخاب میدارند.یعنی مسلمانان در جامعه اسلامی روشی را که خداوند متعال برای افراد و جوامع وضع کرده پیروی کرده و تصمیم خویش را در روشنی آن اتخاذ میدارند. بنابراین، مردم و نقش شان در ایجاد مشروعیت حاکمیت سیاسی متکی به اصول و قواعد الهی است. مرجع قانون ګذاری نیز در چوکات همین دساتیر الهی عمل میدارد و به تفسیر از منابع اصلی دینی یعنی قران کریم، سنت پيامبر محمد صلی الله علیه وسلم ، اجماع امت و قیاس استفاده میبرند .

مرحله سوم:

مرحله سوم دموکراسی عبارت از شكل وشيوه نو از دموکراسی است . اين نوع از دموکراسی همین حالا در کشور های غربى رایج ومعمول بوده است . این نوعی از دموکراسى تقریبآ به مثابه ایدئولوژى بر جوامع غربى حاکم مى‏باشد.
در این
شکلی از دموکراسی دین را از دخالت در امور سیاسى و اجتماعى منع مى‏کنند و اجازه نمى‏دهند مجریان قانون در مقام اجرا صحبت از دین کنند. مهمتر از آن، در این شیوه هیچ گونه التزام و پاى بندى به قوانین دینى وجود ندارد.

علماء ودانشمندان این نوع از دموکراسى را با رژیم لائیک و سکولار؛ رژیم که به هیچ وجه به دین اجازه نمى‏دهد که در شؤون سیاسى و اجتماعى دخالت داشته باشد ، معرفی میدارند .

بر طبق این تفسیر تمام شؤون حکومت (اعم از قانون گذارى و اجرایوی و عدلی ) را از دین جدا پنداشته؛ یعنى به زعم اینها شرط دموکراتیک بودن سکولار و لائیک بودن است. اگر هم دینى باشد، جنبه شخصى دارد ارتباطى بین دین و جامعه و سیاست نیست و دین حق هیچ گونه دخالتى در امور اجتماعى ندارد.
اینها تأګید دارند که دین مسأله شخصی فرد بوده ومیتواند هر وقت دلش خواست به مسجد رفته ، نماز بخواند ، روزه بګیرد ،دین در تولد نوزاد ،در مرده داری، در قبرستان ویا هم در مراسم عقد نکاح مورد استفاده قرار ګرفته میتواند . اما در حکومت و سیاست معیار مشروعیت قانون، رأى مردم، یا رأى اکثریت مدار اعتبار شمرده میشود .

در زیاتری از اوقات چنین وضع پیش می آید که بر اساس رأى اکثریت مردم بدترین قوانین را که بر خلاف دین و فطرت انسانى است، نیز به تصویب رسانید ، ودر جامعه به اجرا دراورد ، اگر چه واقعاً و حقیقتاً رأى اکثریت در بسیارى موارد وجود ندارد، مثل ازدواج با هم جنس و ثبت رسمى آن در برخى کشورهاى غربى و قانون سقط جنین که کلیسا با آن نیز مخالفت نموده است.

معماران ومفکرین این نوع از دموکراسی ، اسلام را یک نظام پدرسالاري بشمار میاورند . از جمله مشهور ترین مفکر و تیوریسن این نوع از دموکراسی بنی موریس (Benny Morris) دانشمند مشهور اسراﺋیلی است :او در همه ای مقالات وتحلیل های اکادمیک خویش با صراحت تام مینویسد که : «اسلام متضمن جهان است که در آن، حیات بشری ارزشی به اندازه ارزش در غرب ندارد و آزادی، دموکراسی، باز بودن فضاء و خلاقیت با چنین جهانی بیگانه‌اند».

ولی من خدمت خواننده ګان محترم با تمام قوت بعرض میرسانم که فهم بنی موریس اسراﺋیلی در مورد شناخت از احکام دین مقدس اسلام بخطا ء رفته است.

دين اسلام دين است كه در مسير تكامل حركت مينمايد و تلاش و كوشش را تنها وسيلهء دستيابي به خير و بركت و پيشرفت مادي و معنوي معرفي ميكند.

دين اسلام دين است كه با دگرگوني شرايط و اوضاع و احوال و تطور زمان و تغيير مكان قابل انطباق است و پاسخگوي نياز هاي فطري، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و بطور خلاصه پاسخگوي نياز هاي مادي و معنوي بشري است.

دیــن اسلام دین است که تضمين كنندهء دنيا وآخرت است.

دین اسلام دینی است که بر علاوه بر برنامه‏هاى دقیق براى سعادت فردى، در بردارنده برنامه و اصول جامع اقتصادى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و... مى‏باشد. دین اسلام مختص به مسجد ، نکاح وقبرستان نیست ، بلکه دین اسلام در صحنه زندگى اجتماعى نیز حضور کامل دارد.

با صراحت تام ګفته میتوانیم که اسلام براي همه چيز و براي همه شؤن و همه عرصه های زندگي طرح و پروگرام منظم ومنطقی دارد.

در احكام مقدس اسلام، امور سياسي و اجتماعي و عبادتی مورد تحليل و ارزيابي قرار گرفته و برای تمام این عرصه ها ی زندګی دساتیر و رهنمایی های وجود دارد. فقه اسلامی مشتمل بر عبادات و معاملات است.

اسلام طرح منظمی براي زندگي و حكومت وحکومت داري دارد.

دین اسلام هم سياست است وهم حكومت .اسلام يك حكومت است كه يك جنبه اش حكومت سياسي و جنبهء ديگرش حكومت معنوي است. اسلام يك دين عبادتي- سياسي است كه در امور سياسي اش عبادت منظم است و در امور عبادي اش سياست.
در دین مقدس اسلام قاعده ای وجود دارد بدین معنی که دین اسلام همه راه ها و روش ها را که در خدمت تکامل وپیشرفت جامعه وعالم بشریت باشد، آنرا مورد تاﺋید قرار میدهد بشرط آنکه حلال اسلام را حرام قرار ندهد وحرام اسلام را حلال. یعنی در آنچیزی که نص و حاکم اسلامی صراحت دارد ضرورت به اصطلاح استخاره تغییر صراحت حکم نیست و این تغییرجواز ندارد و حرام میباشد. این بدان معنی نیست که همه دستاورد های جوامع بشری و انستیوت های معیین دموکراسی مورد تردید دین مقدس اسلام است. دموکراسی در جامعه اسلامی به مفهوم مراجعه به اراء عامه در چوکات شریعت اسلامی مورد تأیید دین مقدس اسلام است.

همانطوریکه که ګفته آمدیم در دین اسلام حکم اسلامی به اساس کتاب الله وسنت نبوی استوار است و شارع و حاکمیت مطلق دردین اسلام از آن پروردگار است.

بنآ دین اسلام در همه عرصه های زندگی بشر اعم از امور اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، اخلاقی و .... دخالت تام ومستقیم دارد وعقل وعلم در سایه هدایات اسلامی مناسبات اقتصادی وسیاسی جامعه را سامان می بخشد.

اسلام‌،اساسآ دين‌ اجتماعي‌ است‌ و فقط‌ به‌ بعد ( به ضم ب) فردي انسان‌ توجه‌ ندارد. اين‌ دين‌ بااصول‌ و ارزش‌ها ی عالیش مطابق به حکم صریح قرآن عظیم الشان وسنت پیامبر بزرګوار اسلا م حضرت محمد صلی الله علیه وسلم انسانها را به زندګی اجتماعی دعوت نموده وارشادات خاصی در این زمینه به پیروان خویش ارایه داشته است .

در تفکر سکو لاریستی ، هدف دولت تلاش برای حفظ حاکمیت وایجاد موازانه میان آزادی وعدالت است . یعنی این که چه باید کرد که آزادی های فردی محدود نشود وقدرت حاکمان چگونه کنترول شود که مخل (به ضم میم و کسره خ) به آزادی افراد ( آزادی که خود شان تفسیر می کنند ) نباشند ؟ در حالیکه انسان نورمال خوش است که در محدودیت های معیین پدری، مادری، خواهری، بزرګی و خورد و یکسلسه چوکاتها و محدودیت های و ارزشها معین باشد.

اما در تفکر اسلامی، هدف از سیاست وحاکمیت، احیای دین وسنت های الهی ، اقامه عدل ، قسط انصاف است . اجرا وتطبیق قوانین الهی برای ایجاد امنیت وفراهم ساختن زمینه ای جهت رشد مادی ومعنوی ، ونجات انسان ازتاریکی بسوی نور ، اصلاح جامعه ، مبارزه با بدعت ها ناروا ، تعلیم وتربیه درست وسالم ، احقاق ( به کسر – ا ) حقوق انسان بخصوص ضعفا و در نهایت دستیابی به فضیلت، کمال ومعرفت است .

خداوند متعال می فرماید :

« قد جاءکم من الله نور وکتاب مبین ، یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ویخرجهم من الظلمات الی النور باذنه ویهدیهم الی صراط مستقیم » ( مائده :15-16)

« از جانب پروردگار نور ی ( که پیغمبر است وبینشها ر روشن می بخشید ) وکتاب روشنگری ( که قرآن است وهدایت بخش انسانها است ) به پیش شما آمده است .

خداوندبه برکت آن ، ( کتاب ) کسانی را به راههای آمن وآمان ( از ترس وهراس دنیا وآخرت ) هدایت می کند که خواستار خشنودی او باشند ، وبا مشیئت وفرمان خو د آنان را از تاریکی ها وظلمت ها ( کفر وجهل ) بیرون می آورد وبه سوی نور ( ایمان وعلم) می برد وایشان را به راه راست هدایت ورهبری می کند. »

از دید اسلام حکومت وسیله است ونه هدف ، وهدف از آن به کمال رساندن انسان است. هدف اسلام حفظ سیادت انسان بوده وهم توجه خویش را به حقوق بشر معطوف ساخته ورعایت آنرا واجب می داند .

آیات قرآنی وسنت پیامبر صلی الله علیه وسلم اساس وتهداب سیاست دین مقدس اسلام را تشکیل میدهد . اعتقاد وعمل برآن را جزئی از قلمرو ایمان وبخشی از مجموعه تعالیم اسلام وحیات یک مسلمان می شمارند . به طوری که در تفکر قرآنی وسنت پیامبر صلی الله علیه وسلم تفکیک اندیشه وعمل سیاسی از ایمان واسلام ، واز زندگی اجتماعی مسلمانان امکان پذیر نیست .

در قرآن عظیم الشان آیات متعدد ی براین امر تاکید میدارد که وضع قانون وحاکمیت مطلق از آن پروردگار بوده وما انسانها مجریان این قانون در روی زمین می باشیم .

1-« ان الحکم الا لله یقص الحق وهو خیر الفاصلین » (انعام 57) (فرمان جز در دست خدا نیست . خدا به دنبال حق می رود ( وکار هایش برابر حکمت انجام میشود . لذا اگر خواست عذاب واقع می گردد واگر نخواست عذاب واقع نمی شود ) واو بهترین ( قاضی میان من وشما و جدا کنند ۀ ( حق از باطل ) است .)

2-« له الحمد فی الاولی والاخرة وله الحکم »( قصص 70)

( فر ماندهی وداوری از آن اواست وبه سوی او باز گردانده می شوید . ( او خالق ، واو حاکم ، واو قاضی است ).

3-« مالهم من دونه من وال » (رعد 11 ) (ولی هنگامیکه خدا بخواهد بلایی به قومی برساند هیچ کسی وهیچ چیزی نمی تواند آن را ( از ایشا ن) بر گرداند ، وهیچ کس غیر خدا نمی تواند یاور ومدد کار آنان شود.)

4-«ان الحکم الا لله امر الاتعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم » ( یوسف 40 )

( فرمانروایی از آن خدا است وبس ( این ، اوست که بر کائنات حکومت میکند واز جمله عقاید وعبادات را وضع می نماید ). خدا دستور داده است که جز او را نپرستید . این است دین راست وثابتی ( که ادله وبراهین عقلی ونقلی بر صدق آن رهبرند ).

همچنان قرآن عظیم الشان هدایات خاصی را برای پیروان خویش هدایت فرموده است : ومی فرماید : آنعده از حکوما ت که مخالف شرع است نباید از آنها اصلآ متابعت صورت گیرد ، وحتی دین اسلام امر بر سر نگونی ومقابله به همچو حکومت را نموده است :

بطور مثال خداوند پاک در ( آیه : 60 سوره نسا ء ) می فرماید : : « یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت وقد امروا ان یکفروا به » ( می خواهند داوری را به پیش طاغوت ببرند( وحکم او را به جای حکم خدا بپذیرند ؟ ! ) وحال آنکه بدیشان فر مان داده شده است که ( به خدا ایمان داشته و ) وبه طاغوت ایمان نداشته باشند.).

وحتی قرآن در برخی از آیات پیروان خویش را به مقابله رو در رو در مقابل حکومت طاغوتی مخالف اسلام دعوت نموده است. از آنجمله میتوان از آیه 17 سوره نازعات که به حضرت موسی علیه السلام وظیفه داد تا به مبارزه رو در رو با فرعون بپردازد . « اذهب الی فرعون انه طغی» ( به سوی فرعون برو که او سر کشی کرده وباغی میباشد. )

همچنان قرآن عظیم الشان حکمران خویش را به پیروی از دین اسلام واحکام قرآنی دعوت نموده وحکام اسلامی که از این حکم اسلامی وهدایات صریح قرآن سر پیچی می نمایند آنان را قرآن : فاسق ، کافر وظالم خطاب نموده اند :

« ومن لم یحکم بما انزل الله فالئک هم الکافرون » ،« الظالمون » ، « الفاسقون » ( مائده : 44 ، 45 ، 47 ) ( وکسانیکه به موجب آنچه خدا نازل کرده است قضاوت وداوری نکند،آنان خود( کافرند )، ( ظالمند ) ،( فاسق ).

قرآن عظیم الشان در خطاب به پیامبر اسلام می فرماید :

« انا انزلنا الیک الکتاب با لحق لتحکم بین الناس بما ار اک الله » ( نسا ء105 )

(ما کتاب ( قرآن را که مشتمل بر حق وبیانگر هر آن چیزی که حق است ) به حق بر تو نازل کرده ایم تا ( مشعل راه هدایت باشد وبدان ) میان مردم طبق آنچه خدا به تو نشان داده است قضاوت وداوری کنی . )

همچنان در قرآن عظیم الشان از حکومت ورهبری واعطای ملک وپادشاهی به برخی از پیامبران مانند : حضرت داود علیه السلام ، سلیمان علیه السلام ، ابراهیم علیه السلام ، لوط و... سخن بمیان آمده است . که ذکر همچو داستان ها در قرآن خود مبین وحدت وعینیت عملی دین وسیاست است .

« یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ولا تتبع الهوی ... » ( ص:26 ) ( ای داود ما تو را در زمین نمایندۀ ( خود ) سا خته ایم ( وبر جای پیغمبران پیشین نشان داده ایم ) پس در میان مردم به حق داوری کن واز هوای نفس پیروی مکن . )

« فقد ء اتینا ء ال ابراهیم الکتاب والحکمة وءاتینهم ملکا عظیمآ »( نسا ء : 54 )

( ما که به حضرت ابراهیم علیه السلام کتاب (آسمانی ) وپیغمبری وپادشاهی عظیمی داده ایم ( مانند : سلطنت یوسف در مصر ، وپادشاهی داود وسلیمان در شام ) .

همچنان قرآن عظیم الشان اطاعت از رسول وولی امر را بر مسلمانان واجب نموده ، میفرماید :

« یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و واولی الامر منکم » ( نسا ء59 ) (ای کسانیکه ایمان آورده اید از خدا ( با پیروی از قرآن ) و از پیغمبر ( خدا محمد صلی الله علیه والسلم با تمسک به سنت او ) اطاعت کنید. واز ولی الامر مسلمان خود فرمانبرداری واطاعت نماید . ( مادامیکه دادگر وحقگرا بوده ومجری احکام شریعت اسلام باشد .)

با توجه به آیات قرآنی که فوقآ بدان ا شاره بعمل آمد به وضاحت تام ثابت میگردد که دردین مقدس اسلام ، دین وحکومت جدا ناپذیر بوده وحاکمیت مطلق از آن خدا میباشد.
در
دین اسلام فقط يك قانون وجود دارد آن قانون الهی و آسمانی است. تلاش و کوشش تنها وسیلهء دستیابی به خیر و برکت و پیشرفت مادی و معنوی است. دین اسلام دین است که در مسیر تکال حرکت مینماید.

دين اسلام دين است كه با دگرگوني شرايط و اوضاع و احوال و تطور زمان و تغيير مكان قابل انطباق است و جوابګوی نياز هاي فطري، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و بطور خلاصه پاسخگوي نياز هاي مادي و معنوي بشري است.
اصلاح زندگي دينوي و اخروي
بشر، هردو مورد توجه دين اسلام بوده و هست، هرچند اين دو هدف در طول يكديگر قرار دارند و با يكديگر تعارض و تزاحمي ندارند.

دنيا از دید دین مقدس اسلام مقدمه آخرت است و راه است نه مقصد. دین اسلام به این معتقد است که بدون اصلاح راه و تحميل مقدم نمي توان به مقصد رسيد و ذي المقدمه را بدست آورد. دين اسلام روش خاص براي زندگي دينوي است كه مصلحت دينوي بشر را در جهت اكمال اخروي و حيات ابدي او تأمين ميكند .

پایان

نام مقاله : دموکراسی غـــربــی واســـلام

تتبع ونگارش: امـین الدین « سعیـدی- سـعـیـد افـغـانی »

مـدیـر مرکز مطالعات ستراتیژیکی افغان ومسؤل مرکز فرهنگی دحـق لاره - جرمنی

آدرس ارتباطي : بــريـښــنا ليک : saidafghani@hotmail.com

جرمنی - نوامبر ۲۰۰۹