۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

رابطه اسلام با صلح و جنگ

ترتيب و تنظيم :

احمد راتب نجم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الحمد الله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف النبياي و المرسلين و خاتم النبين ، امامآ متقين ، حبيب القلوب العالمين ، احمد محمود ابوالقاسم محمد صلي الله عليه و آل اجمعين

اما بعد قال الله عزوجل في كتاب الكريم

فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً
اگر آنها از پيكار با شما كناره گيرى كنند و پيشنهاد صلح نمايند خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمى دهد.

بحث رابطه اسلام با صلح و جنگ از مباحثی است که بواسطه روابط سياسي حاکم بر دنياي امروز و بيشتر در سه دهه اخير مورد توجه بيشتر افکار عمومی، و به تبع آن مجامع علمی قرار گرفته است
به نظر می رسد ريشه توجه به اين مسئله و نقطه آغاز آن، مباحث سياسی و نحوه تعامل کشورهای غير مسلمان با مسلمانان باشد، که اين تعامل در برهه ای از زمان با حمله های رسانه ای افراطی ، بر عليه اسلام با عناوين خشونت طلبی و تروريسم را در پی داشت. همين تبليغات گسترده ، نظر عموم مردم را جلب کرده و همه مردم کم و بيش در پی فهم صحيحی از اين ارتباط برآمدند . در نهايت افکار دانشمندان را در مجامع علمی به ميدان کشيدند تا بتوانند حقيقت اين مسئله را به نحو صحيحی حل و فصل کنند و فهم صحيحی را از اسلام داشته و رابطه آن را با خشونت و تزاد و ترور دريابند.
ولی هنوز که هنوز است جو حاکم بر افکار، بواسطه سيطره ابزار رسانه ای غرب بر مدار غير علمی سير می کند. و ترسيم آن مدار توسط سياستمدارانی صورت می پذيرد که منافع خود را در دامن زدن به اين "شايعه" می بينند که اسلام قرين خشونت است و با صلح سر سازش ندارد !
اولين قدم برای شناختن حقيقت در اين مسئله بطور منطقی مراجعه به متون اصيل( قرآن و سنت نبوي) اسلامی است. چرا که در هر حال تعاليم اسلام جزء علوم نقلی است و علوم نقلی، همانگونه که از نام آن پيدا است، نقلی و وابسته به متون و اسناد و مدارک موضوع خود می باشد. و در نتيجه هم مقددمات، هم روش تحقيق، و هم نتايج آنها با علوم عقلی متفاوت است. هر چند معقول باشند ! يعنی معقول بودن مباحث نقلی، آنها را از محدوده علوم نقلی خـارج نمی کند و تخلف از روش شناسی (متدولوژی) درتحقيق اين علوم، کار درستی نيست.
ما از ابتدا می گويم اسلام آئين زندگی است؛ نه آئين عبادت و نه آئين عشرت و نه آئين رهبانيت و نه آئين تجمل و نه آئين صلح و نه آئين جنگ. بلكه اسلام آئين زندگی است و زندگی مجموعه ای به هم تنيده از تمامی اين مفاهيم و واقعيتهای دنيائی آميخته با حقائقی ماورائی است که اگر به نفع يکی از ديگری چشم فرو بنديم بی شک به خطا رفته ايم و طبعآ از

مسير صحيح شناخت اسلام منحرف شده ايم ، زيرا بررسی يک کل ، با بررسی کامل تمام اجزاء آن امکان پذيراست.
نسخه رفتار آرمان گرايانه برای جامعه آرمانی، به درد جامعه امروز نمی خورد؛ نسخه آرمان گرا بايد برای جامعه امروز طوری پيچيده شود که جامعه امروز را به سمت جامعه آرمانی سوق دهد. جامعه امروز ما آرمانی نيست و مملو از مفاهيم جنگ و ظلم و جور و تعـدی و تجاوز و فـقر و فساد و فحشا است. نسخه ای که از اين مـفاهيم ، به حجت اينکه مفاهيم نا پسند هستند . هرگز وهرگز توان اداره جامعه و اصلاح آنرا نخواهد داشت. و دور انداختن، محکوم کردن، و متهم کردن برنامه ای خاص، صرف اينکه در آن اين مفاهيم بکار رفته، کاری به دور از خرد و منطق است. مانند كاري كه امروز در اسلام در حال انجام است ، يعني با دست گرفتن به مفاهيمي احكام جزايي نابخردانه و سر گيچ كننده و خوشونت بار.
با تصور گل و بلبل، نمی توان عمل کسی را که وسايل طاعون زده را به آتش می سوزاند محکوم کرد !
با خيال تعادل قوا و سلامت، نمی توان عمل کسی را که به زخم چرکين داغ می گذارد ، تقبيح نمود !
اگر طاعون است، بايد آتش زدن را پذيرفت؛ و اگر بيماری است، بايد داغ نهادن را تحمل کرد.
ما که می گويم اگر سخن از اسلام است بايد قضاوت درباره آن را در کتاب اسلام خواند، نه فصلی از فصول آنرا ، بلكه تمامآ را. ولی اگر هم خواستيد تنها فصلی از آنرا بخوانيد، آنرا با همان فصل از همان کتاب تطبيق دهيد. زيرا مقايسه فصل صلح کتاب ديگری ، با فصل جنگ کتاب اسلام، اگر نگويم احمقانه است ! لا اقل ناعادلانه خواهد بود..

اکنون عناوين از فصول جنگ و صلح کتاب اسلام را بررسی می کنيم تا بدانيم که در چه سطحی از مقبوليت و معقوليت قرار دارد و آيا صاحب چنين اصول و احکامی را می توان صلح طلب دانست يا خير!
قرآن كريم مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همگى در صلح و آشتى در آئيد . يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً ( سوره بقره آيه 208 )

سِليم و سلام، در لغت به معنى صلح و آرامش است و بعضى آن را به معنى اطاعت تفسير كرده اند، و اين آيه همه افراد با ايمان را به صلح و سلام و تسليم بودن در برابر فرمان خدا دعوت مى كند .
در جاي ديگر باز هم قرآن مجيد مى فرمايد: اگر يكى از بت پرستان از تو در خواست پناهندگى كند به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود .

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ إِسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّى يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ ( سوره نوبه آيه 9 )
يعنى در نهايت آرامش با او رفتار كن، و مجال انديشه و تفكر را به او بده تا آزادانه به بررسى محتواى دعوت تو بپردازد، و اگر نور هدايت بر دل وى تابيد آن را بپذيرد!
بعد از آن اضافه مى كند: او را پس از پايان مدت مطالعه به جايگاه امن و امانش برسان تا كسى در اثناء راه مزاحم او نگردد. ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ.
و همين دستور را پيامبر اسلام (ص) به سربازان حکومت اسلامی تذکر می دهد آنجا که می فرمايد:
و ايما رجل من ادنی المسلمين او افضلهمم ، نظر الی رجل من المشرکين ، فهو جار ، حتی يسمع کلام الله؛ فان تبعکم فاخوکم فی الدين، و ان ابی فابلغوه مامنه. ( اصول كافي جلد 5 صفحه 28 )

هر کس از مسلمانان در هر مقام و منزلتی باشد خواه از امرا و بزرگان باشد يا از عوام مردم، اگر به يکی از مشرکين امان دهد، آن مشرک همانند همسايه شماست، تا بتواند سخن خدا و مبانی اسلام را بشنود و بشناسد؛ اگر

پس از مطالعه و بررسی آن را پذيرفت که برادر دينی شما می شود، و اگر نپذيرفت او را به سرزمين خودش برسانيد و با او کاری نداشته باشيد

اسلام عهد و پيمان صلح با غير مسلمانان را معتبر می داند و اجازه پيمان شکنی نمی دهد تا زمانی که آنها نيز بر سر عهد خود باشند. و يا آن دسته از مشركين كه با آنها پيمان بسته ايد، هيچ گاه بر خلاف شرائط پيمان گام

برنداشتند و كم و كسرى در آن ايجاد نكردند، و احدى را بر ضد شما تقويت ننمودند. إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً ( سوره تويه آيه 4 ) در مورد اين گروه تا پايان مدت به عهد و پيمانشان وفادار باشيد. فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ. زيرا خداوند پرهيزكاران و آنها كه از هر گونه پيمان شكنى و تجاوز اجتناب مى كنند ، دوست مى دارد إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقين .
اگر بنا باشد گروهی متجاوز، ستمگر، خود خواه، و خونريز، به شما، به خانه شما، و به کشور شما حمله کنند و بدون دليل قتل و غارت کنند. آنوقت آئين صلح چه پيشنهادی دارد ؟ آيا در مقابل اين گروه بايد آرام بود ؟ به طرف آنها دست دوستی دراز کرد ؟ و يا اين كه نشست و شاهد تجاوزشان بود ؟
ما سوال می کنيم که آنچه در بوسنی، در قلب اروپای متمدن و مدعی حقوق بشر و تحت سياست سياستمداران مدعی صلح جهانی ، در زمان ما اتفاق افتاد، رسم کدامين آئين بود ؟
در مقابل گروهی وحشی که به خانه ديگری ( به جرم مسلمانی بودنش ) حمله می کنند و در برابر چشم پدر و مادرش به دختر آنها تجاوز می کنند و بعد با سر نيزه دهانه رحم را تا بالای سينه می شکافند ! که برای مدتی بخندند و خوش باشند ! از چه آئينی بايد پيروی کرد ؟
در برابر گروهی که اگر در راه زن حامله ای ديدند، بر سر جنسيت جنين شرط بندی می کنند و بعد بی هيچ ملاحظه ای شکم اش را می شکافند تا ببينند چه کسی برنده شده !! و سپس جنين را به سيخ می کشند و در برابر چشم خانواده کباب می کنند !! آئين صلح ! اين جا چه نسخه ای تجويز می کند ؟
در برابر قومـی که سربازانش نحـوه سر بريدن انسان (انسانهای بی پناه غير نظامی ) را روی حيوان خوک ، تعليم می بينند و تمرين می کنند ، و در ميدان عمل بر سر سرعت سر بريدن اين انسان ها مسابقه می گذارند !! چه بايد کرد ؟!!
آيا بگويم آئين ما آئين صلح است ! بکشيد ما را ، تحقير کنيد ما را ، غارت کنيد نام و ناموس ما را و اهانت كنيد دين و عقايد ما را. فرقي نمي كند ما هيچ نمی گويم !!؟

اما منطق آئين اسلام اين نيست؛ اسلام اجازه زير بار ظلم رفتن را به انسان نمی دهد؛ اسلام زندگی انسان را با زندگی انسانی می پسندد. اگر بنا باشد که زير بار ظلم و تجاوز و نا عدالتی همچون بردگان زندگی کند، زنده نباشد بهتر است. بايد قيـام کند و دفـاع از حق انسانی خود کند و با متجاوز بجنگد ! يا او را مجبور کند که قاعده اي انسانی زيستن را بپذيرد ، يا بکشد ، يا کشته شود. اني لا ازي المـوت الا السعادة و لا الحيـاة مـع الظالمين الا برما.

قرآن كريم می فرمايد : هركس به شما حمله كرد، همانند حمله وى بر او حمله كنيد و ازمخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و زياده روى ننماييد و بدانيد خدا با پرهيزگاران است . فمـن اعـتدی عليکم فاعـتدوا بمثل ما اعـتدی عليکم و تقـوا اللـه . ( سوره بفره آيه 194 )

و اضافه مى كند: با مشركان و متجاوز گران به طور دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها متفقاً با شما مى جنگند. وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً . ( سوره تويه آيه 36 )

با كسانى كه با شما مى جنگند در راه خـدا پيكار كنيد. وَ قـاتِـلُوا فـي سَبيـلِ اللّـهِ الَّذيـنَ يُقـاتِـُلونَكُـمْ. ( سوره بقره آيه 190 ) ..... دقت شود ........ في سبيل الله پيكار كنيد. يعني براي صلح پيكار كنيد ، نه براي ظلم و خونريزي .

دستور جنگ با کسانی که با شما سر جنگ دارند، و صلح را ناپايدار ميكنند ، قاطع و مطلق است . اينجا ديگر سخن از صلح گفتن، و ناز و نوازش کردن و تن دادن به ذلت و پستی ، نيست.

صلح برای انسان و زندگی انسانی مطلوب است ولی اگر بنا باشد که گروهی از حقوق انسانی خود محروم شوند و با خفت و نکبت، و تحت اسارت و ظلم و تجاوزي ديگران زندگی کنند ديگر صلح ارزشی ندارد ، چـرا که در چنين شرايطی صلـح، معني خـود را که زندگـی انسانی در جامـعه ای آزاد می باشد. از دست داده است.
اسلام با کسانی که با منطق نمی شود با آنها سخن گفت و گستاخانه راه هدايت و ارشاد را سد مي کنند و از روی عناد و دشمنی ، آگاهانه با اسلام می جنگند ، با قدرت و شدت تمام برخورد می کند.
تعبير به فى سبيل اللّه ، هدفِ اصلىِ جنگ هاىِ اسلامى را روشن مى سازد كه جنگ در منطق اسلام، هرگز به خاطـر انتقـام جويى، يا جـاه طلبى، يا كشور گشايى و يا به دست آوردن غنـائم وحفظ منافـع باطل، يا اشغـال سرزمين هاى ديگران، و تسلط بر منابع کشور های ديگر نيست.
اسلام همه اينها را محكوم مى كند و مى گويد: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط بايد در راه خدا، و براى گسترش قوانين الهى، بسط توحيد، عدالت، دفاع از حق، و ريشه كن ساختن ظلم و فساد و فتنه و تباهى باشد.
حال اگر كسي به اين سبب و با اين توجيه، صلح را نپذيرفت و اقدام به جنگ کرد، جنگ در برابراو ، مبارزه براي صلح و آزادي است . چراکه در اينجا هـدف جنگ نيست، بلكه تمام تلاش در اين خواهد بود که از زير بار اين تحميل جنگ و ظلم و حق تلفي جامعه رهايي يابد. و خود را از زحمت آن خلاص کند.و درهنگام جنگ با تمام قوت و با گام هائی استوار راه مبارزه را اداره می کند؛ وهر لحظه منتظر
است که متجاوزگر متنبه شود ، بفهمد و دست از تجاوز و ظلم بردارد. هر لحظه منتظر است که زنگ صلح به صدا درآيد. اما نه به تزوير، بلکه به تدبير ! نه صلحی که گروه متجاوز برای نجات از مخمصه و هلاکت به آن دست زده اند، بلکه صلحی که از سر تسليم در برابر حق به آن متوسل شوند. اگر اينگونه شد ديگر اجازه ادامه جنگ را به متجاوزان نمی دهد.

قرآن كريم می فرمايد : اگر آنها از پيكار با شما كناره گيرى كنند و پيشنهاد صلح نمايند خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمى دهد. فَإِنِ اعْتـَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْـكُمُ السَّلَمَ فَما جَـعَلَ اللـّهُ لَكُـمْ عَلَيْـهِمْ سَبيل (سوره نسا آيه 90 ) و موظفيد دستى را كه به منظور صلح به سوى شما دراز شده بفشاريد!!

علـى(عليه السلام) اميرمومنان و اسوه مسلمـانان طبق آنچه درنهـج البـلاغه آمـده به لشكريانش، قبل از شروع جنگ صفّين دستور جامعى در اين زمينه داده كه شاهد گوياى بحث ما است:
الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللّهِ لا تُقاتِلُوهُمْ حَتّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللّهِ عَلى حُجَّة، وَ تَرْكُكُمْ إِيّاهُمْ حَتّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرى لَكُمْ عَلَيْهِمْ، فَإِذا كانَتِ فَلاتَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاتُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لاتُجْهِزُوا عَلى جَرِيح وَ لاتَهِيجُوا النِّساءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْراضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَراءَكُم:
با آنها نجنگيد تا آنها جنگ را آغاز كنند، چه اين كه شما بحمد اللّه (براى حقانيت خود) داراى حجت و دليل هستيد،و واگذاشتن، تا آنها نبرد را آغاز كنند; حجت ديگرى است به سود شما و بر زيان آنان، آن گاه كه به اذن خدا آنان را شكست داديد، فراريان را نكشيد، بر ناتوان ها ضربه نزنيد و مجروحان را به قتل نرسانيد، و با اذيت و آزار، زنان را به هيجان نياوريد، هر چند به شما دشنام دهند، و به سرانتان ناسزا گويند.
خدائی را که اسلام ، همه را به تسليم بودن در برابر حکم او دعوت می کند، رحمت را بر خويش واجب کرده :

کتب علی نفسه الرحمه ( سوره انعام آيه 12 ) و در آغاز تمامی سوره هـای قرآن ، به استثنای يک سوره ، خود را با صفت رحمن و رحيم به بندگانش معرفی می کند. رحمت و صلح، اصل اسلام، مسير اسلام، و هدف اسلام است. در توصيف جامعه آرمانی اسلامی می گويند گرگ و ميش در کنار هم زندگی می کنند ! يعنـی تا اين حـد صـلح و آرامش و صـفا ميـان مـردم فـراوان خـواهد بـود. ولـی هميـن خـدائی که وصف ارحـم الـراحـمين زيبنده اسم جميل اوست ، وصف اشد المعاقبين را نيز دارد !! و در برابر گروهی که خدائی نيستند ، اهل صلح و آرامش نيستند و زندگي ديگر انسان ها را به مخاطره و مشكلات مي كشانند ، سلاح شدت عقاب به کار آمـد است تا وسيله بيـداری آنها شود و يا عامـل نابودی و مـحو شان گردد و بستر صـلح و آرامش، بی منازع و پايدار بماند.

و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته

ماه اكتوبر سال 2009

المان






ترتيب و تنظيم :

احمد راتب نجم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الحمد الله رب العالمين و الصلاة و السلام علي اشرف النبياي و المرسلين و خاتم النبين ، امامآ متقين ، حبيب القلوب العالمين ، احمد محمود ابوالقاسم محمد صلي الله عليه و آل اجمعين

اما بعد قال الله عزوجل في كتاب الكريم

فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبيلاً
اگر آنها از پيكار با شما كناره گيرى كنند و پيشنهاد صلح نمايند خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمى دهد.

رابطه اسلام با صلح و جنگ

بحث رابطه اسلام با صلح و جنگ از مباحثی است که بواسطه روابط سياسي حاکم بر دنياي امروز و بيشتر در سه دهه اخير مورد توجه بيشتر افکار عمومی، و به تبع آن مجامع علمی قرار گرفته است
به نظر می رسد ريشه توجه به اين مسئله و نقطه آغاز آن، مباحث سياسی و نحوه تعامل کشورهای غير مسلمان با مسلمانان باشد، که اين تعامل در برهه ای از زمان با حمله های رسانه ای افراطی ، بر عليه اسلام با عناوين خشونت طلبی و تروريسم را در پی داشت. همين تبليغات گسترده ، نظر عموم مردم را جلب کرده و همه مردم کم و بيش در پی فهم صحيحی از اين ارتباط برآمدند . در نهايت افکار دانشمندان را در مجامع علمی به ميدان کشيدند تا بتوانند حقيقت اين مسئله را به نحو صحيحی حل و فصل کنند و فهم صحيحی را از اسلام داشته و رابطه آن را با خشونت و تضاد و ترور دريابند.
ولی هنوز که هنوز است جو حاکم بر افکار، بواسطه سيطره ابزار رسانه ای غرب بر مدار غير علمی سير می کند. و ترسيم آن مدار توسط سياستمدارانی صورت می پذيرد که منافع خود را در دامن زدن به اين "شايعه" می بينند که اسلام قرين خشونت است و با صلح سر سازش ندارد !
اولين قدم برای شناختن حقيقت در اين مسئله بطور منطقی مراجعه به متون اصيل( قرآن و سنت نبوي) اسلامی است. چرا که در هر حال تعاليم اسلام جزء علوم نقلی است و علوم نقلی، همانگونه که از نام آن پيدا است، نقلی و وابسته به متون و اسناد و مدارک موضوع خود می باشد. و در نتيجه هم مقددمات، هم روش تحقيق، و هم نتايج آنها با علوم عقلی متفاوت است. هر چند معقول باشند ! يعنی معقول بودن مباحث نقلی، آنها را از محدوده علوم نقلی خـارج نمی کند و تخلف از روش شناسی (متدولوژی) درتحقيق اين علوم، کار درستی نيست.
ما از ابتدا می گويم اسلام آئين زندگی است؛ نه آئين عبادت و نه آئين عشرت و نه آئين رهبانيت و نه آئين تجمل و نه آئين صلح و نه آئين جنگ. بلكه اسلام آئين زندگی است و زندگی مجموعه ای به هم تنيده از تمامی اين مفاهيم و واقعيتهای دنيائی آميخته با حقائقی ماورائی است که اگر به نفع يکی از ديگری چشم فرو بنديم بی شک به خطا رفته ايم و طبعآ از

مسير صحيح شناخت اسلام منحرف شده ايم ، زيرا بررسی يک کل ، با بررسی کامل تمام اجزاء آن امکان پذيراست.
نسخه رفتار آرمان گرايانه برای جامعه آرمانی، به درد جامعه امروز نمی خورد؛ نسخه آرمان گرا بايد برای جامع

طوری پيچيده شود که جامعه امروز را به سمت جامعه آرمانی سوق دهد. جامعه امروز ما آرمانی نيست و مملو از مفاهيم جنگ و ظلم و جور و تعـدی و تجاوز و فـقر و فساد و فحشا است. نسخه ای که از اين مـفاهيم ، به حجت اينکه مفاهيم نا پسند هستند . هرگز وهرگز توان اداره جامعه و اصلاح آنرا نخواهد داشت. و دور انداختن، محکوم کردن، و متهم کردن برنامه ای خاص، صرف اينکه در آن اين مفاهيم بکار رفته، کاری به دور از خرد و منطق است. مانند كاري كه امروز در اسلام در حال انجام است ، يعني با دست گرفتن به مفاهيمي احكام جزايي نابخردانه و سر گيچ كننده و خوشونت بار.
با تصور گل و بلبل، نمی توان عمل کسی را که وسايل طاعون زده را به آتش می سوزاند محکوم کرد !
با خيال تعادل قوا و سلامت، نمی توان عمل کسی را که به زخم چرکين داغ می گذارد ، تقبيح نمود !
اگر طاعون است، بايد آتش زدن را پذيرفت؛ و اگر بيماری است، بايد داغ نهادن را تحمل کرد.
ما که می گويم اگر سخن از اسلام است بايد قضاوت درباره آن را در کتاب اسلام خواند، نه فصلی از فصول آنرا ، بلكه تمامآ را. ولی اگر هم خواستيد تنها فصلی از آنرا بخوانيد، آنرا با همان فصل از همان کتاب تطبيق دهيد. زيرا مقايسه فصل صلح کتاب ديگری ، با فصل جنگ کتاب اسلام، اگر نگويم احمقانه است ! لا اقل ناعادلانه خواهد بود..

اکنون عناوين از فصول جنگ و صلح کتاب اسلام را بررسی می کنيم تا بدانيم که در چه سطحی از مقبوليت و معقوليت قرار دارد و آيا صاحب چنين اصول و احکامی را می توان صلح طلب دانست يا خير!
قرآن كريم مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همگى در صلح و آشتى در آئيد . يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً ( سوره بقره آيه 208 )

سِليم و سلام، در لغت به معنى صلح و آرامش است و بعضى آن را به معنى اطاعت تفسير كرده اند، و اين آيه همه افراد با ايمان را به صلح و سلام و تسليم بودن در برابر فرمان خدا دعوت مى كند .
در جاي ديگر باز هم قرآن مجيد مى فرمايد: اگر يكى از بت پرستان از تو در خواست پناهندگى كند به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود .

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ إِسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّى يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ ( سوره نوبه آيه 9 )
يعنى در نهايت آرامش با او رفتار كن، و مجال انديشه و تفكر را به او بده تا آزادانه به بررسى محتواى دعوت تو بپردازد، و اگر نور هدايت بر دل وى تابيد آن را بپذيرد!
بعد از آن اضافه مى كند: او را پس از پايان مدت مطالعه به جايگاه امن و امانش برسان تا كسى در اثناء راه مزاحم او نگردد. ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ.
و همين دستور را پيامبر اسلام (ص) به سربازان حکومت اسلامی تذکر می دهد آنجا که می فرمايد:
و ايما رجل من ادنی المسلمين او افضلهمم ، نظر الی رجل من المشرکين ، فهو جار ، حتی يسمع کلام الله؛ فان تبعکم فاخوکم فی الدين، و ان ابی فابلغوه مامنه. ( اصول كافي جلد 5 صفحه 28 )

هر کس از مسلمانان در هر مقام و منزلتی باشد خواه از امرا و بزرگان باشد يا از عوام مردم، اگر به يکی از مشرکين امان دهد، آن مشرک همانند همسايه شماست، تا بتواند سخن خدا و مبانی اسلام را بشنود و بشناسد؛ اگر

پس از مطالعه و بررسی آن را پذيرفت که برادر دينی شما می شود، و اگر نپذيرفت او را به سرزمين خودش برسانيد و با او کاری نداشته باشيد . اسلام عهد و پيمان صلح با غير مسلمانان را معتبر می داند و اجازه پيمان شکنی نمی دهد تا زمانی که آنها نيز بر سر عهد خود باشند. و يا آن دسته از مشركين كه با آنها پيمان بسته ايد، هيچ گاه بر خلاف شرائط پيمان گام

برنداشتند و كم و كسرى در آن ايجاد نكردند، و احدى را بر ضد شما تقويت ننمودند. إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً ( سوره تويه آيه 4 ) در مورد اين گروه تا پايان مدت به عهد و پيمانشان وفادار باشيد. فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ. زيرا خداوند پرهيزكاران و آنها كه از هر گونه پيمان شكنى و تجاوز اجتناب مى كنند ، دوست مى دارد إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقين .
اگر بنا باشد گروهی متجاوز، ستمگر، خود خواه، و خونريز، به شما، به خانه شما، و به کشور شما حمله کنند و بدون دليل قتل و غارت کنند. آنوقت آئين صلح چه پيشنهادی دارد ؟ آيا در مقابل اين گروه بايد آرام بود ؟ به طرف آنها دست دوستی دراز کرد ؟ و يا اين كه نشست و شاهد تجاوزشان بود ؟
ما سوال می کنيم که آنچه در بوسنی، در قلب اروپای متمدن و مدعی حقوق بشر و تحت سياست سياستمداران مدعی صلح جهانی ، در زمان ما اتفاق افتاد، رسم کدامين آئين بود ؟
در مقابل گروهی وحشی که به خانه ديگری ( به جرم مسلمانی بودنش ) حمله می کنند و در برابر چشم پدر و مادرش به دختر آنها تجاوز می کنند و بعد با سر نيزه دهانه رحم را تا بالای سينه می شکافند ! که برای مدتی بخندند و خوش باشند ! از چه آئينی بايد پيروی کرد ؟
در برابر گروهی که اگر در راه زن حامله ای ديدند، بر سر جنسيت جنين شرط بندی می کنند و بعد بی هيچ ملاحظه ای شکم اش را می شکافند تا ببينند چه کسی برنده شده !! و سپس جنين را به سيخ می کشند و در برابر چشم خانواده کباب می کنند !! آئين صلح ! اين جا چه نسخه ای تجويز می کند ؟
در برابر قومـی که سربازانش نحـوه سر بريدن انسان (انسانهای بی پناه غير نظامی ) را روی حيوان خوک ، تعليم می بينند و تمرين می کنند ، و در ميدان عمل بر سر سرعت سر بريدن اين انسان ها مسابقه می گذارند !! چه بايد کرد ؟!!
آيا بگويم آئين ما آئين صلح است ! بکشيد ما را ، تحقير کنيد ما را ، غارت کنيد نام و ناموس ما را و اهانت كنيد دين و عقايد ما را. فرقي نمي كند ما هيچ نمی گويم !!؟

اما منطق آئين اسلام اين نيست؛ اسلام اجازه زير بار ظلم رفتن را به انسان نمی دهد؛ اسلام زندگی انسان را با زندگی انسانی می پسندد. اگر بنا باشد که زير بار ظلم و تجاوز و نا عدالتی همچون بردگان زندگی کند، زنده نباشد بهتر است. بايد قيـام کند و دفـاع از حق انسانی خود کند و با متجاوز بجنگد ! يا او را مجبور کند که قاعده اي انسانی زيستن را بپذيرد ، يا بکشد ، يا کشته شود. اني لا ازي المـوت الا السعادة و لا الحيـاة مـع الظالمين الا برما.

قرآن كريم می فرمايد : هركس به شما حمله كرد، همانند حمله وى بر او حمله كنيد و ازمخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و زياده روى ننماييد و بدانيد خدا با پرهيزگاران است . فمـن اعـتدی عليکم فاعـتدوا بمثل ما اعـتدی عليکم و تقـوا اللـه . ( سوره بفره آيه 194 )

و اضافه مى كند: با مشركان و متجاوز گران به طور دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها متفقاً با شما مى جنگند. وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً . ( سوره تويه آيه 36 )

با كسانى كه با شما مى جنگند در راه خـدا پيكار كنيد. وَ قـاتِـلُوا فـي سَبيـلِ اللّـهِ الَّذيـنَ يُقـاتِـُلونَكُـمْ. ( سوره بقره آيه 190 ) ..... دقت شود ........ في سبيل الله پيكار كنيد. يعني براي صلح پيكار كنيد ، نه براي ظلم و خونريزي .

دستور جنگ با کسانی که با شما سر جنگ دارند، و صلح را ناپايدار ميكنند ، قاطع و مطلق است . اينجا ديگر سخن از صلح گفتن، و ناز و نوازش کردن و تن دادن به ذلت و پستی ، نيست.

صلح برای انسان و زندگی انسانی مطلوب است ولی اگر بنا باشد که گروهی از حقوق انسانی خود محروم شوند و با خفت و نکبت، و تحت اسارت و ظلم و تجاوزي ديگران زندگی کنند ديگر صلح ارزشی ندارد ، چـرا که در چنين شرايطی صلـح، معني خـود را که زندگـی انسانی در جامـعه ای آزاد می باشد. از دست داده است.
اسلام با کسانی که با منطق نمی شود با آنها سخن گفت و گستاخانه راه هدايت و ارشاد را سد مي کنند و از روی عناد و دشمنی ، آگاهانه با اسلام می جنگند ، با قدرت و شدت تمام برخورد می کند.
تعبير به فى سبيل اللّه ، هدفِ اصلىِ جنگ هاىِ اسلامى را روشن مى سازد كه جنگ در منطق اسلام، هرگز به خاطـر انتقـام جويى، يا جـاه طلبى، يا كشور گشايى و يا به دست آوردن غنـائم وحفظ منافـع باطل، يا اشغـال سرزمين هاى ديگران، و تسلط بر منابع کشور های ديگر نيست.
اسلام همه اينها را محكوم مى كند و مى گويد: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط بايد در راه خدا، و براى گسترش قوانين الهى، بسط توحيد، عدالت، دفاع از حق، و ريشه كن ساختن ظلم و فساد و فتنه و تباهى باشد.
حال اگر كسي به اين سبب و با اين توجيه، صلح را نپذيرفت و اقدام به جنگ کرد، جنگ در برابراو ، مبارزه براي صلح و آزادي است . چراکه در اينجا هـدف جنگ نيست، بلكه تمام تلاش در اين خواهد بود که از زير بار اين تحميل جنگ و ظلم و حق تلفي جامعه رهايي يابد. و خود را از زحمت آن خلاص کند.و درهنگام جنگ با تمام قوت و با گام هائی استوار راه مبارزه را اداره می کند؛ وهر لحظه منتظر
است که متجاوزگر متنبه شود ، بفهمد و دست از تجاوز و ظلم بردارد. هر لحظه منتظر است که زنگ صلح به صدا درآيد. اما نه به تزوير، بلکه به تدبير ! نه صلحی که گروه متجاوز برای نجات از مخمصه و هلاکت به آن دست زده اند، بلکه صلحی که از سر تسليم در برابر حق به آن متوسل شوند. اگر اينگونه شد ديگر اجازه ادامه جنگ را به متجاوزان نمی دهد.

قرآن كريم می فرمايد : اگر آنها از پيكار با شما كناره گيرى كنند و پيشنهاد صلح نمايند خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنها را نمى دهد. فَإِنِ اعْتـَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقاتِلُوكُمْ وَ أَلْقَوْا إِلَيْـكُمُ السَّلَمَ فَما جَـعَلَ اللـّهُ لَكُـمْ عَلَيْـهِمْ سَبيل (سوره نسا آيه 90 ) و موظفيد دستى را كه به منظور صلح به سوى شما دراز شده بفشاريد!!

علـى(عليه السلام) اميرمومنان و اسوه مسلمـانان طبق آنچه درنهـج البـلاغه آمـده به لشكريانش، قبل از شروع جنگ صفّين دستور جامعى در اين زمينه داده كه شاهد گوياى بحث ما است:
الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللّهِ لا تُقاتِلُوهُمْ حَتّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللّهِ عَلى حُجَّة، وَ تَرْكُكُمْ إِيّاهُمْ حَتّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرى لَكُمْ عَلَيْهِمْ، فَإِذا كانَتِ فَلاتَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لاتُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لاتُجْهِزُوا عَلى جَرِيح وَ لاتَهِيجُوا النِّساءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْراضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَراءَكُم:
با آنها نجنگيد تا آنها جنگ را آغاز كنند، چه اين كه شما بحمد اللّه (براى حقانيت خود) داراى حجت و دليل هستيد،و واگذاشتن، تا آنها نبرد را آغاز كنند; حجت ديگرى است به سود شما و بر زيان آنان، آن گاه كه به اذن خدا آنان را شكست داديد، فراريان را نكشيد، بر ناتوان ها ضربه نزنيد و مجروحان را به قتل نرسانيد، و با اذيت و آزار، زنان را به هيجان نياوريد، هر چند به شما دشنام دهند، و به سرانتان ناسزا گويند.
خدائی را که اسلام ، همه را به تسليم بودن در برابر حکم او دعوت می کند، رحمت را بر خويش واجب کرده :

کتب علی نفسه الرحمه ( سوره انعام آيه 12 ) و در آغاز تمامی سوره هـای قرآن ، به استثنای يک سوره ، خود را با صفت رحمن و رحيم به بندگانش معرفی می کند. رحمت و صلح، اصل اسلام، مسير اسلام، و هدف اسلام است. در توصيف جامعه آرمانی اسلامی می گويند گرگ و ميش در کنار هم زندگی می کنند ! يعنـی تا اين حـد صـلح و آرامش و صـفا ميـان مـردم فـراوان خـواهد بـود. ولـی هميـن خـدائی که وصف ارحـم الـراحـمين زيبنده اسم جميل اوست ، وصف اشد المعاقبين را نيز دارد !! و در برابر گروهی که خدائی نيستند ، اهل صلح و آرامش نيستند و زندگي ديگر انسان ها را به مخاطره و مشكلات مي كشانند ، سلاح شدت عقاب به کار آمـد است تا وسيله بيـداری آنها شود و يا عامـل نابودی و مـحو شان گردد و بستر صـلح و آرامش، بی منازع و پايدار بماند.

و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته

ماه اكتوبر سال 2009

المان

۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

تعلیم وتربیه زنان در اسلام (از صدر اسلام تا خلفای عباسی)


شاه محمود محمود


بسمه وتعالی

مقدمه:

دین مقدس اسلام موهبتی بود، خداوند ی که جهان عرب و غیر عرب را از ظلمت و تاریکی رهایی بخشید و چراغ عدالت و برابری و شرافت و عزت انسانی را روشن کرد.

حضرت محمد (ص) فرزند عبدالله بن عبد المطلب از خاندان هاشمی قریشی بود که در دوازدهم ربیع الاول برابر بیست اگست 571 از بطن بی بی آمنه بنت وهب قریشی در شهر مکه بدنیا آمد و به روایت دیگر به تاریخ 17 اپریل آن حضرت تولد یافته است(7ص2)

حضرت محمد (ص) در سن چهل سالگی به تاریخ 17 رمضان 610 م با وحی الهی به مقام پیغمبری مبعوث گردید و در سال 13بعثت برابر جولایی 622 میلادی از شهر مکه به مدینه منوره هجرت نمود که همین سال را بعد ا" در زمان حضرت عمر(رض) خلیفه دوم مسلمین مبدا تاریخ هجری اسلامی قرار دادند.

بی بی خدیجه همسرودوست وفادارش ودخترانش (رقیه، ام کلثوم و فاطمه) اولین زنانی بودند که به دین مقدس اسلام مشرف شدند.

حضرت محمد (ص) به تعلیم وتعلم توجه فراوان داشت . اولین فردی که پیامبر (ص) در مدینه مامور تعلیم خواندن و نوشتن به دیگران نمود. عبدالله بن سعد ابن امیه بود تا اینکه پس از غزوه بدر (سال دوم هجرت ) پیامبر (ص) اسیران با سواد را مامور تعلیم خواندن و نوشتن به کودکان کرد و فرمود با تعلیم خواندن و نوشتن به ده طفل آزاد خواهند شد.

اولین کتاب درسی در اسلام قران شریف بود که برای تعلیم خواندن و نوشتن مورد استفاده قرار گرفت همچنان پیامبر(ص) برای اولین بار تعلیم خواندن و نوشتن را برای زنان و دختران توصیه نمودند. تا بدین وسیله زنان را تشویق به خواندن و نوشتن کند .علاقه پیامبر(ص) به توسعه ورشد خواندن و نوشتن به اندازه ای بود که گفته شده است حتی درزمان حیات پیامبر(ص) و خلفای راشدین مراکز مهمی برای توسعه خط عربی بوجود آمد(11ص22) روی این منظور، دیده میشود که تعلیم وتعلم در آغازین روز های اسلام با تشویق وتوجه جدی حضرت پیامبر (ص) آغاز گردید.

1- چگونگی آموزش زنان:

آثاریکه در قرن وسطی تحریر شده است ، در مورد فرصت های آموزشی کمتری زنان مشرق نسبت به مردان ، برخوردار بوده اند. اما باوجود آن ، زنانی موجود بودند که سطح آموزش خود را پا به پای مردان رسانده بودند.

یقینا" تمام ما به این که آموزش در میان زنان پا به پای و به اندازه مردان گسترش داشت هم نظر و همفکر نیستم اسنادی وجود ندارد که گسترش آموزش را در میان زنان نشان بدهد

با این طرز بینش که دین مقدس اسلام ، جنس را سد راه دانش اندوزی نمی داند و در حدیث شریف آمده است: " طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه " یعنی آموزش علم بر همه مرد و زن فرض است(4ص70). بی مورد نخواهد بود که ، دلیل آموزش در بین زنان ، در دشواریهایی نهفته بود که معمولا برسر راه جوینده دانش سبز می شوند مانند سفر های علمی ومسافرتهای خیلی طولانی تقریبا" برای درس خواندن وفراگرفتن علم ودانش مشکل بوجود می آورد. و کسانیکه در راه کسب دانش می کوشیدند، ناچار از به دوش کشیدن گونه گون سختی ها بگذرند .

با همه این ها ، به شمار شایان توجهی ، از زنان فرصت و امکان داده می شد تا در هر رشته ای از فرهنگ و دانش آن روز شرکت جویند.

با آغاز نخستین روز های اسلام به بیان "بلاذری" توجه می نماییم ، او می گوید در آغاز اسلام پنج زن عرب خواندن و نوشتن می دانستند او نام حفصه دختر حضرت عمر (رض) ، ام کلثوم دخترعقبه ،عایشه دختر سعد ، کریمه دختر مقداد و بالاتر از همه شفا دخترعبدالله عدویه را می نگارد شفا به بی بی حفصه درس می داد و پیامبر(ص) از او خواست تا به حفصه پس از ازدواج با حضرت پیامبر (ص) همچنان درس بدهد دو همسر دیگر حضرت محمد (ص) به نامهای حضرت بی بی عایشه(رض) و ام سلمه (رض) تنها خواندن می دانستند و نه نوشتن (4ص 458) .

آموزش خصوصی شفا به بی بی حفصه (رض) نمونه ای بود برای آموختن به دختران . نمیتوان بصورت قطعی حکم کرد که در آن وقت مدرسه ای جداگانه و یا مختلط برای دختران وجود داشت.

عقیده ای وجود دارد که دختران مسلمان قرون وسطی، خصوصی درس می خواند این دید را در مقدمه "ادب المعلمین " از ابن سحنون دکتر شبلی چنین آورده است : بارها پدر به دختران خود در خانه درس میداد. چنانکه ابن مسکین (وفات 278هـ= 891م) عادت در نشستن به تدریس شاگردان تا نماز عصر داشت و آنگاه دو دختر و دختران برادر و نوه هایش را فرامی خواند و به آنان قران شریف و دانش دیگر می آموخت (9ص264) .

"اعشی" شاعر نامی ، به دخترش درس میداد تا اینکه زنی دانش آموخته شد و چنان ذوقی یافت که شعر های تازه سروده پدررا به نقدمی نشست.

گاهی معلمان و آموزگاران خصوصی برای آموزش و ابستگان و خویشاوندان همسر امیران و ثروتمندان گمارده می شدند

اسد بن فرات به دخترش " اسما" و امام سحنون به فرزندش "خدیجه" درس میدادند (9ص 264) . با همه این ها ، همراه با آموزش خصوصی ، شمار زیادی از زنان به انجام تحقیقات در خورنگرش به خصوص در فقه دست یازیدند.

حضرت بی بی عایشه(رض)، همسر حضرت محمد(ص) به ستایش زنان انصار ، زبان می گشود که شرم ، راه مهارت یافتن آنان را در دین نمی بندد ( 4 ص 46) .

چنانچه دیده میشود،زن مسلمان تنها آموزش اسلامی بدست نمی آورد بلکه اخلاق وشخصیت اسلامی را نیز فرا می گرفت در ین پیوند آوردن گفت و شنود مادر و پسر را دراین جا بطور نمونه ذکر می کنیم . در سال ( 73 هـ 692 م ) سپاهیان حجاج بن یوسف لشکر عبدالله زبیر را که دعوای خلافت می کرد، درهم شکست ، بسیاری از پیروان عبدالله واز آن میان گروه زیادی از هم قبیله ای های او به محاصره در آمدند، عبدالله زبیر نومیدانه سوی مادرش اسماً دختر حضرت ابوبکر صدیق (ص) رفت و گفت :

عبدالله :مادرهوا دارانم مرا رها کردند تنی چند شکست خورد که هنوز دارم هر لحظه بیم آن می رود که از یاری کردنم باز ایستند دراین میان دشمن من آمده پذیر فتن شرطهای من است برای تسلیم مرا از سرمهر راهنمایی کن !

اسما : آه فرزندم ! تو خود بهتر از من بدانی ، اگر پنداری که حق باتست و تو برای حق پیکار میکنی تا دم مرگ به جنگ برخیز اگر چیزهای این جهانی می خواهی پس تو بنده ای زشتکار و بد منشی که برای هدفی ناچیز و پوچ خود و هوا داران خویش را به نابودی می کشانی اگر برحقی ناتوانی یارانت نباید ترا از راه بیاند ازد که از آزاده گان چنین کاری نشاید فراموش مکن که دوستان تو به همان علت جان دادند که تا واپسین دم زنده گی بایستی از آن دفاع کنی یا کشته شوی و یا کامیاب و هم به یاد داشته باشی که تو همیشگی و نامردنی نیستی یک ضربه شمشیر در بزرگی از دید من بهتر است تا یک ضربه به تازیانه در خواری و زبونی .

عبدالله : مادر من میترسم که مردم سوریه مرا بکشند یا تکه تکه ام کنند و بر دارم کشند .

اسما: پسر گوسفند پس از ذبح شدن از درد پوست کندن نمی هراسد بی ترس و بی هراس برو ای عزیز من .

این داستان را در تاریخ بیهقی چنین می خوانیم

حجاج با لشکر بیامد و با عبد الله به جنگ پیوست و مکه حصار شد و عبد الله مسجد مکه را حصار گرفت و جنگ سخت شد و منجیق سوی خانه روان شد و سنگ می انداختند تا یک رکن فرود آمد و عبدالله چون کارش سخت تنگ شد از جنگ بایستاد و حجاج پیغام فرستاد سوی او که از توانا گرفتار شدند یک دوروز مانده است و دانم برامانی که من دهم عزیز ... آنگاه او داند که چه باید کرد تا در حرم بیش ویرانی نیفتد خونها ریخته نشود عبدالله گفت تا در این بیندیشم آن شب با قوم خویش که مانده بودند رای زد بیشتر اشتارت آن کردند که بیرون باید رفت تا فتنه بنشیند والمی بتو نرسد وی نزدیک مادر آمده ، اسما دختر ابوبکر صدیق (رض) و همه حالها باوی بگفت اسما زمانی اندیشید پس گفت ای فرزند این خروج تو که بر بنی امیه کردی دین را بود یا دینار ؟ گفت بخدای که از بهر دین را بود و دلیل آن که نگرفتم یک درم از دنیا و این ترا معلوم است گفت پس صبر کن بر مرگ و کشتن و مثله کردن چنانکه برادرت مصعب کرده که پدرت زبیر عوام بوده است و جدت از سوی من ابوبکر صدیق (ص) و نگاه کن که حسن پسر علی (رض) چه کرد او کریم بود و بر حکم پسر زیاد عبید الله تن نداد گفت ای مادر من هم برینم که تو می گویی اما رای و دل تو خواستم که بدانم در کار اکنون بدانستم و مرگ یا شهادت پیش من خوش گشت امامی اندیشم که چون کشته شوم مثله کنند مادرش گفت چون گوسپند را بکشند از مثله و پوست کردن باز کردن دردش نیاید ( 6 ص 327) .

دیده میشود زن مسلمان تقریبا" در همه فعالیتها شرکت می جست قضاوت می کرد رای میداد و بالاخره مورد احترام و تحسین بود:

در حالیکه در سراسر قرون وسطی به گفته ویت کنودسن زنان اروپایی برابر نگرش کلسیای کاتولیک به عنوان موجودی دست دوم داری اهمیت چندانی نبودند (9ص 260).

2- آموزش زنان در مسایل دینی:

در دوران مورد مطالعه پیدا است که فقه و حدیث موضوع های بودند که زنان به آنها علاقمندی داشتند بسیار زنان و جود داشت که در میان محدثین و فقیهان می توانند از چهره های برجسته به شمار آیند. وضو الامع از سخاوی ، از زندگی نامه 1543 محدث زن که در روز های آغازین اسلام پرورش یافتند آورده شده است که همگی فضای گسترده ای را به زنانی ویژه داده اند که در ین زمینه برتری را باید به بی بی عایشه (رض) همسر حضرت پیامبر( ص ) داد.

در تاریخ آموزش در اسلام به نقل از تهذیب الاسما نواوی آمده است که پیامبر (ص) به یارانش فرمود که برای نیمی از دستور های دینی خود به عایشه تکیه کنند او مستقیما هزار حدیث از پیامبر دریافت داشت (9ص267) . نفیسه دختر حسن بن زید چنان در حدیث معتبر وارزنده بود که به هنگام اوج شهرت خود در فسطاط دانشمندان نامی زیادی در حلقه درس وی زانو می زدند شیخه شهده که فخر النسان نام گرفته بود در مسجد جامع بغد اد آشکارا برای انبوهی از مردم، گذشته از علوم دینی ادبیات فنون بلاغت و شعر درس میداد (2ص108).

زینب دختر عبدالرحمن شعری زن دانشمند بود که نزد فقیهان برجسته و بنام آن روز درس خواند اجازه تدریس را از آن گرفت زینب از محمد بن ابوالقاسم ابو بکر نیشاپوری ابو مظفر قشیری و دیگران دانش اندوخت و از حافظ ابوالحسن فارس علامه ابو القاسم زمخشری نوسینده کشاف و دیگر حدیث دانان اجازه باز گویی حدیث گرفت(9ص 267)

در پایان قابل تذکر می دانیم که گروهی ا ز پنجصد مرد و زن جهت آموزش حلقه درس (عنیده) مادر بزرگ ابوالخیر تینانی را تشکیل میدادند. باید دانشمندانه دراین جا اشاره کرد که بسیاری از دانشمندان مرد عمیقا خود را مرهون دانش و راهنمایی آنان می دانند.

خطیب بغدادی دانشمند برجسته شاگرد کریمه دختر احمد مروزی بود او صیحح البخاری را برای خطیب تفسیر و شرح کرد و در میان استادان بی شمار علی بن عساکر هشت زن به چشم می خوردند ابو حیان غرناطه ای به هنگام شمارش استادانش به خصوص از سه زن برجسته مونسه دختر ملک کامل ، شامیه دختر حافظ و زینب دخترعبدالطیف بغدادی یاد می کند ابو حیان هشتاد و یک استاد زن داشت و دوزن برجسته به نامهای عایشه دختر محمد و زینب دختر کمال الدین به جهانگرد نامی ابن بطوطه اجازه دادند.(9ص 267)

3- دسترسی و آموزش زنان درادبیات :

زنان اعراب در ین دوره در ادبیات و سرودن شعر شهرت یافتند ایشان در بسا موارد همپا یا چه بسافراتر و بهتر از مردان هم روز گارشان در این راه زحمت کشیده و گام برداشتند

هنگامیکه نضربن حارث که دایما برای حضرت محمد( ص) دشنام میداد و هجو میکرد و حتی در جنگ بدر علیه حضرت پیامبر (ص) قرار گرفت تا اینکه از بین رفت (3ص 42) . خواهرش قتیله در سوگ برادر شعر استوار و هیجان انگیز سرود و همسر فرزدق بدان اندازه ادیبی نکته بین بود که شهرت اش اورا به داوری میان شعر خود و رقیبش (جریر) نشاند داوری او در بهترین تعبیر ها این بود شعر جریر در شیرینی بر شعر صفیه از مردم اشبیلیه (اسپانیا) گذشته از استعداد های شعری و سخنوری در هنر خوش نویسی از دیگر ان برتر بود خط خوش او بی چون و چرا ستایش بر می انگیخت و برای تقلید ماهرترین خطاطان یک سرمشتق بود.

ولاده شاعره دختر مستکفی خلیفه، زیبای خوش استعداد ( متوفی 480- 1687م) که به جاذبه شخصی و قدرت ادبی شهره بود به اندلس که در آنجا زنان عرب در زمینه شعر و ادب جلوه ای داشتند، خانه ولاده به قرطبه محل دیدار مفکران روشندل و دانشوران و شاعران بود(8ص 713). "زینب" و "حمده" دختران زیاد شاعران توانا بودند و در گونه گون رشته های آموزشی شهر می سرودند ، آنان دختران زیبا دارای زبان شیرین و فریبا و با شرم و حیا بودند عشق وعلاقه به ادبیات آن دورا به همنشینی با دانشمندانی که خود دار و نیک روشن بودند می کشانید ولی ایندو هرگز جنس (زن بودن) خو را فراموش نمی کردند .

مریم دختر ابو یعقوب انصاری شاعر و معلم ادبیات بسیار خوبی بود انجمن درس ویژه زنان به وجود آورد که برای دانش اندوزی گردش حلقه می زدند.

"بدانیه" کنیز پیش مهترش " ابو مطرف عبدالرحمن " درس خواند ولی از او برتر بود او کامل مبرد و نوادر دانشمند مشهور قالی را فرا گرفت و برهر دو آن شرح نوشت در عروض استاد بود. ابو داود سلیمان نجاح می گوید که من دو کتاب کامل و نوادر را پیش این زن خواندم و دانش عروض از او آموختم . حفصه زکونیه غرناطه ای دختر حاج رکونی در نجابت زیبائی دارائی استعداد زیاد بود، شا عر عبدالمومن ابن علی آموزگار و معلم زنان در بار بود (9 ص 269-270) .

دکتر شبلی به نقل از نزهه النجلسا فی اخبار النسا نگارش سیوطی که در کتابخانه ظاهریه دمشق نگاهداری میشد،می نویسد که در این کتاب زنده گی نامه کوتاهی از سی وهفت شاعر زن را با گزیده ای از شعر های شان در بردارد و از جمله یکی را معرفی می نماید .

تقیه ام علی دختر ابو الفرج زنی با استعداد و شاعری برجسته بود او به مناسبتی شعری در ستایش تقی الدین عمر برادرزاده صلاح الدین ایوبی سرود تقیه که در سال( 505 هـ = 1111م) در دمشق دیده به جهان گشود در سال (577هـ 1181م ) جهان را پدرود گفت موصوف اشعار بزمی ورزمی سرود که تقی الدین بادیدن این اشعار توان آفرینش و تخیل او را ستود (9ص270) .

زبیده ام جعفر همسر هارون الرشید نیز شعر می سرود و با مردان در زمینه های گوناگون فرهنگی به مناظره می نشست شعر او لطافتی داشت و نامه های منظوم به همسرش هارون می فرستاد هنگامی که جنگ میان محمد امین و برادرش مامون در گرفت شعری سرود و برای مامون فرستاد و او را به ترک جنگ اندرز داد و چون فرزندش امین در این جنگ کشته شد و در سوگ او شعر سرود (12ص 315-316).

4-اشتغال زنان در طبابت:

کار های انسانی طبابت را زنان اعراب در بیشتر جنگهای اسلام بر دوش می گرفتند ضمنا" بسیاری از زنان وجود داشت که این شغل را پیش می بردند.

هنگامیکه که سپاه اسلام اماده فتح خیبر بود امیه دختر قیس غفاریه با گروهی از زنان پیش حضرت پیامبر(ص) آمد و از ایشان خواست تا اجا زه دهد که بالشکریان بیایند و برای زخمی ها هر کمکی که می توانند انجام دهند حضرت پیامبر( ص) به آنان اجازه داد و زنان وظایف خود را بنحوی حسن انجام دادند . (3ص 234)

ضمنا گزارشهایی از زنان در دست داریم که پیشه خوبی به عنوان طبیب کسب کرده اند .

زینب دختر بنی اود طبیب برجسته و در تداوی چشم ماهر بود. ام الحسن دختر قاضی ابو جعفر طنجانی در همه رشته ها آگاهی گسترده ای داشت با همه این ها به خصوص در دانش طبابت نامبرد ار بود خواهر حفید بن زهر و دخترش که در روز گار منصور بن ابی عامرزنده گی می کرد. در طبابت عمومی ماهر و مشهور بود و در بیماری های زنان تجربه ای پرمایه و گرانبار داشتند ایشان تنها طبیبانی بودند که برای تداوی زنان در بار دعوت می شدند .(9ص274)

5- اشتراک زنان در غزاوات و جنگها:

زنان مسلمان در جنگ آوری شهرت به سزایی داشت در باره نسیبه همسر زید بن عاصم می خوانیم که در غزوه احد شرکت جست هنگامی که بالای او حمله آورد او به پیکار برخاست و یازده تن از آنان را با شمشیر خود زخمی کرد. (10ص 200-201)

همچنان زنان قریش مردان شان را به جنگ در غزوه احد تحریک و تحریص میکردند چنانچه هند زن ابوسیفیان با زنان دیگر که در سپاه قریش بودند دفها را بدست گرفته و آنها را بصدا در آوردند و هند برای تشویق آنها به جنگ در پشت سرشان این اشعار را می خواند ( ترجمه : به پیش ای فرزندان عبداللدار وای حمایت کشان آینده گان بهر حربه برنده که دارید.) (3ص 94)

قابل یاد آوری است که در غزوه احد ، ام عماره از حضرت پیامبر( ص) دفاع نمود ام عماره زنی بود از انصار و در غزوه احد اشتراک داشت در عین پیروزی مسلمانان وضع تغییر کرد و سپاه اسلامی موقتا رو به هزیمت نهادند ام عماره درآن حال خود را به رسول خدا (ج) رسانده با گروهی از مسلمانان و دیگران شروع به دفاع از آن حضرت( ص) نمود تا اینکه درین نبرد مجروح شد و به زمین افتاد (3ص 105) درگرما گرم نبرد جویریه دختر ابوسفیان همگام با شوهرش شمشیر می زد . (10-211)

در جنگ صفین یک شتر سرخ به چشم می آمد که بر آن زرفا دختر عدی حمدانی سوار بود و بابیانی گیرا و شور انگیز طرفداران حضرت (علی رض )را به جنگ فرامی خواند

و در روز گار فرمانروایی منصور عباسی در باره دو امیر زاده در بار به نام اعم عیسی و لبابه می خوانیم که با لباس مردانه پای سپاهیان مسلمان در سال (139هـ = 756 میلادی )همراه با برادرش صالح بن عباس که به سوی سرزمین های روم ( بیرانس ) گسیل شدند ، گام بر می داشتند (1ص 372)

6- سهم گیری زنان در کار های سیاسی و اجتماعی :

زنان مسلمان در زمینه کار های زنده گی سیاسی و اجتماعی نقش سترگ بازی کرده اند و فرهنگ آنها تا بدان پایه رسیده بوده است که به کار های اجتمای واداری بپردازند از آنجمله " خیزران" در اداره کار های دولتی نفوذ فروان داشت و در روزگارحکومت هادی و هارون (الرشید ) در کار های سیاسی دخالتی آشکار و بی پرده می کرد هادی در آغاز خلافت گوش به فرمان مادرش " خیزران " بود و به هر چه او برای مردم می خواست پاسخ میداد

سرای مادر خلیفه از رفت و آمد تهی نمی ماند در آن روز حرف حرف او بود و راهی جز شنیدنش نبود (12ص 255)

زبیده همسر هارون الرشید با زیرکی و کار دانی در کار های سیاسی دخالت می کرد او زن بسیار با کمال و با فضل بود ولی میتوان او را یکی از مصلحان اجتماعی یاد کرد هنگامیکه زبیده در سال (186هـ 802م) به زیارت مکه رفت در یافت که مردم مکه از نبودن آب به سختی در تنگنا و رنج اند آنگاه به گنجور( خزانه دار) خود دستور داد تا قناتی (کاریز ) حفر کند که امروز آنرا قنات زبیده می خوانند در خورنگرش اینکه گنجور زبیده در مبلغ هزینه آن دودل می نمود، زبیده فرمان داد که این کار را بایستی بی درنگ به دست گرفت اگرچه هربیل زدن یک دینار هزینه برد. یک میلیون و هفصد هزار دینار در راه کندن این قنات پرداخته شد (12ص 516) همچنان در روز گار هارون الرشید ام جعفر دختر منصور از همه مردم بهتر کار می کرد او در مکه کاروانسرا ها و کار گاه ها به پاساخت یکی از آن کاروانسراها در مرز شامی و طرسوس قرار دارد که موقوفه های دارد.

منابع و مآخذ:

1- این اثر-عزالدین علی ، الکامل فی التاریخ ، ج 5 ،ترجمه ، ابوالقاسم حالت، تهران، انتشارات علمی، 1371

2- این اثیر-عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج 10 ، ترجمه، ابوالقاسم حالت، تهران،انتشارات علمی، 1371

3- ابن هشام، زنده گی حضرت پیامبر(ص) سیره نبوی، ج 2 ، ترجمه، سید هاشم رسول، تهران، کتابخانه اسلامیه، 1364

4- البخاری- محمد بن اسمعیل، صحیح البخاری ، ج اول، دهلی، کتب خانه رشیدیه، 1375

5- بلاذری- ابو جعفر احمد بن یحیی ، فتوح البلدان، ترجمه ، آزرتانش آذر نوش، تهران، بنیاد فرهنگ ایران 1346

6- بیهقی - ابوالفضل ، تاریخ بیهقی، تصحیح دکترعلی اکبر فیاض، کابل، کمیته دولتی طبع و نشر، 1364

7- حبیبی - عبد الحی ، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ج اول، کابل، مرکز مطالعات و تحقیقات کوشانی 1357

8- حتی- فیلپ، تاریخ عرب، ج2 ، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، تبریز، شفق، 1344

9- شبلی- دکتراحمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه، محمد حسین ساکت، تهران، نشر فرهنگ اسلامی 1361

10- طبری- ابوجعفرمحمد بن جریر، تاریخ الرسل و الملوک، ج اول، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، تهران ، بنیاد فرهنگ ایران، 1353

11- عزتی- ابوالفضل، آموزش و پرورش اسلامی، ج 2 ،تهران، دانشگاه، 1353

12- مسعودی- ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب ، ج 2 ، ترجمه، ابوالقاسم پاینده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1347