۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

طنز لالا شمسو و لالا بدرو !




نوشته : فضل الحق ( ملک زاده)

لالا شمسو و لالا بدرو از طفولیت با هم دوست وهمراز یکدیگر بودند . در راه مکتب در شهر و بازار در قریه وقصبات با هم یکجا رفت و آمد داشتند. در دوران مکتب از خود خاطره های خوشی داشتند. بعد از فراغت مکتب لالا شمسو و لالا بدرو هر دو شان وظایف دولتی گرفتند. جوانان هوشیار و با درکی بودند. که همیشه از بعضی نا رسائئ های دولتها وقت ازگرفتن قلمانه و تحفه وبخششی و مهمانی مقامات انتقاد میکردند.میگفتند خداوندا این افراد استفاده جو را سر نگون کند و بجای ان افراد شایسته ودلسوز وبا عزت را بیاورد. اگر در ایستگاه سرویس ، سرویس شهری نا وقت میامد میگفتند که اگر نمیتوانند باید وظیفه را رها کنند. که پروگرام سرویس شان تنظیم نیست. و یا اگر شب در شهر کابل برق نمیبود. مردم زیاد دشنام میزدند. که برق نیست واگر مواد کوپونی برای مامورین و کارگران بموقع توزیع نمیگردید.باز هم سرو صدا بالا بود. وافسوس میخوردند که چرا کار به اهل کار سپرده نمیشود. اما در کشور که جنگ باشد کی درد مردم را دوا میکند هر کس در غم جان خود بود. بلی جنگ های خانمانسور داخلی همه هست و بود مار برباد داد وبیچاره لالا بدرو دیگر تاب آورده نتوانست قرض وقوال کرد از کس وناکس حسنه گرفت تا اینکه چند صباح زنده بماند.

لالا بدرو این حالت را دیده بالاخره دو پا داشت و چیزی هم قرض کرده پا به فرارمینماید.واز کشور خارج میشود وفرار را بر قرار ترجیح میدهد. مدت چندین سال را در خارج بدون درد سرسپری نموده زندگی راحت داشت . لالا بدرو ! شوق سفربوطن نموده. به افغانستان سفر میکند. همه دوستانش نزدش امده شب وروز در منزل لالا بدرو جشن و مهمانی برپا بود. روزی از روز ها صدای تک تک دروازه بگوش میرسد وکسی صدا ميزد که من لالا بدرو را کار دارم . لالا بدرو اواز را شنیده خودش وار خطا عقب دروازه حویلی رفت تا از مهمان پذيرايی نمايد . وقتيکه دروازه را باز کرد ، میبیند که شخص اشنا با لب خند های تبسم امیز بغل های خود را باز کرده است . که لالاشمسو هم ان رفیق سابقه خود را بعد از چندین سال میبیند . بعد از بغل کشی و روی بوسی انرا در خانه برده از حال واحوال یک دیگر خود اگاهی حاصل کردند. هر دو دوست تا سحربا هم صحبت نمودند ، از دوران مکتب و از خاطره های تلخ و شرین زندکی یک دیگر ، ازاتفاقات و حوادث چند دهه وغيره وغيره گپ زدند. بعضی اوقات گریه وبعضی وقت هم کله خود را شور میدادند.

لالا شمسو میگوید. او برادر تو از خارج هیچ یاد نکردی تنها مرا سر گپ اوردی. در انجا چه گپ ها است مسله قلمانه ویا تحفه ، بخششی رواج داره یا ندارد. لالا بدرو با خنده میگوید ، اول خودت قصه کن که درین وطن چه گپ هاست و چه تغییرات درین سالها بوجود امده بعدا من سیستم کار و زندگی اروپائئ ها را برایتان حکایت میکنم. لالا شمسو چون ادم کوره دیده و با تجربه بود از تمام بخش ها بطور خلص چیزیکه بیادش میاید، چنین یاد اوری مینماید.

او برادر جان ! وطن همان وطن است! که دیده بودید! همان دیگ است! و همان کاسه -! پایه و اساس یک کشوریکه جنگ زده باشد واقعأ به اقتصاد ضرورت مبرم داشته و خواهان دموکراسی و ازادی نیزمیباشد. ما باید بشکل اساسی کشور خود را نو سازی و باز سازی نمایم. برای نسل های جوان و متخصصین مسلکی وطن ما ضرورت داردکه درین کشورچیزهای جدیدی را نواوری و ابتکارات جدید باید صورت بگیرد از حرف های اضافی که بگزریم . تو کی بودی ؟ و من کی هستم ؟ گذاشته در باز سازی این وطن دست بکار شویم و این فرصت طلائئ را از دست ندهیم و برای نسل جوان کار داده شود، بهتر خواهد بود. گرچه در وطن ما هنوز یک سلسله نا برابری نواقص و کمبودی های فراوان وجود دارد.او برادر در افغانستان هیچ پرسان نیست. نسل جوان که اینده ساز درین کشوراست حتأ به اطفال خورد سال توجه نمیگردد. کودکستان و مکتب بنام است. اگر اطفال در سرویس شهری و یا موتر در شهر از یک محل به محل دیگری سفر نمایند از طرف بزرگ سالان تهدید میشوند که او بچه دور شو که ادم کلان بنشیند و اگر در سرویس طفل خورد سال تنها بوده و بالای چوکی نشسته باشد از طرف بعضی ها چنان سیلی جانانه در پشت سرش میخورد و میگویند که پدر و مادرت ترا تربیه نداده که چوکی را برای کلان سالان رها کنید. و دشنام نه تنها به والدين بلکه بر معلم ان نیز نثار مینمایند و می گويند که معلمت هم ترا تربیه نداده بود. درمکاتیب هنوز هم اطفال معصوم و بیچاره مورد لت اوکوب بعضی از معلمین قرار میگیرند.

چندروز پیش خبر شدیم که بچه ماما بلبل از طرف معلمش چنان لت خورده بود که رویش مانند ( خربوزه قندک ) سرخ گشته بود. که هیچ شناخته نمیشد. که حتأ یکساعت عقب دروازه حویلی شان کسی دروازه را برایش باز نمیکرد. که تو کیستی ؟

لالا بدرو !در کشور های پيشرفته اساس و بنیاد اینده بدست جوانان است. برای اطفال احترام زیاد قایل اند در کودکستان معلمان نهایت مهربان و با تجربه مسلکی توظیف میگردد. معلمین اطفال را با خود در مغازه برده طریق خریدن اجناس و نوبت گرفتن را میاموزند و همچنان با اطفال در سرویس شهری به نوبت بالا میشوند و دو باره بنوبت پایان میشوند و از پیاده رو سرک استفاده می کنند. در مکاتب همچنان از تمام خصلت و عادا ت شاگردان معلمین اگاهی کامل داشته و شاگردان از طریق داکتر کنترول میگردد. اگر کدام تکلیف داشته باشند داکتر تکلیف مریض را پیدا نموده به متخصص مربوط معرفی مینماید. مکتب مطابق پلان شان، والدین شاگرد را دعوت مینمایند واز سطح درسی کار و فعالیت روزمره شاگرد برای پدر و مادر گزارش میدهند. در سرویس شهری بزرگان جای خود را برای اطفال رها کرده بخاطریکه اطفال اذیت نشوند واحساس خستگی نکنند و حتا در موتر های شخصی خود برای اطفال چوکی مخصوص نصب مینمایند. که اطفال شان راحت و از خطر محفوظ بماند.زیاد تر توجه ارگان های دولتی بالای اطفال جوانان و نوجوانان الی سن 18 سالگی میباشد. در ادارات وموسسات از جوانان زیاد تر استفاده میشود. اکثرا در ادارات دولتی و موسسات انفرادی توجه میگردد که جوانان همیشه درراس وظایف ازینکه جوان هستند و با انرژی اند توظیف میگردد.

لالاشمسو ! حفظ الصحه محیط درکشورما هیچ مراعات نمیگردد. در شهر در کوچه و بازار هرکس هر چه را که خورد پوست انرا بروی سرک و کوچه می اندازد در ایام زمستان از دوکان بابه قمبر سودا گرفتم ، بطرف خانه روان بودم، پوست کیله را کدام جوان سپورتمین خورده بالای سرک انداخته بود، پایم بالای ان امد وافتادم. بلاخره سرحدم بشفاخانه کشید و یک دست و یایم میده شده بود . بعد از سه ماه کمی صحتیاب شدم. و همچنان هر فامیل بنوبه خود روزانه کثافات خانه خود را جمع کرده در نزدیک کوچه خانه خود انداخته که شهر داری و یا شاروالی به ماه ها در مورد جمع اوری کثافات توجه نمی کند. در تابستان دراثر گردباد همه عابرین و افراد مسکونی به امراض گوناگون مبتلا میگردند.تعداد نفوس در شهر کابل بيش از حد است ، تشناب ها بخاطر رفع ضرورت مردم بسیار کم است. اگر برکسی ضرورت به تشناب رفتن پیدا میشود رفع حاجت کرده نمی تواند ازينروهمه مردم شهربه تکلیف گرده دردی و قبضیت معده مبتلا میشوند. و اگر کسی درشهر کابل بلد نباشند برای شخص نابلد پیدا کردن تشناب مانند سوزن در گیاهیست. مردم در گوشه و کنار جاده رفع حاجت مینمایندکه خلاف اداب انسانی و اجتماعی میباشد .

لالا بدرو !در کشورهای پشرفته در قدم اول بخاطر پاکی و صفای شهر های در هر جا صندوق کثافات را نصب مینمایند و در هر جا تشناب وجود دارد مسئولین مربوطه همیشه از پاکی و صفائی ان ها کنترول و مراقبت مینمایند . مردم خود شان هم عادت کرده اند که حتی سوخته سگرت خود را هم بیجا نه انداخته ، چیزی را اگر کسی در شهر بخورد پوست انرا گرفته در جای ایکه کثافات دانی باشد می اندازد. هر کس وطن خود را دوست دارد هرفرد این جامعه احساس مسئولیت میکند که وطن شان باید پاک و اباد باشد. باید به این حرف توجه شود.که شهر ما خانه ماست.

لالا شمسو!در شهر کابل یکتعداد زورمندان مسلح نمرات زمین را خود سرانه و بدون نقشه شهرداری یا شاروالی غصب وخانه های مود روز و چند طبقه ئی اعمار کرده اند. گرچه باید چنین اپارتمان اعمارشود؟ . بخاطریکه پول بدون زحمت را بدست اورده اند. حقوق مامورین و معلمین و کارگران بیچاره در ولایات به موقع برایشان تادیه نمیگردد.سهمیه و مصارفات بودیجه دولتی راارگانهای دولت برای مردم بمصرف رسانده نمیتواند. پولها در اختیار زورمندان قرار گرفته که از ان قصر های مجلل میسازند. نرخ مواد خوراکه کنترول نمیگردد. بخاطریکه افراد با صلاحیت همه پول داراند. هردوکاندارمطابق ذوق خود قیمت اجناس را تعین نموده بفروش میرساند.یکتعداد هموطنان ما در شهر کابل از پیاده روها استفاده نکرده برروی سرک میدوند و حتی از بالای کتاره اهنی خیز میزنند. که بعضی اوقات باعث افتیدن و جراحت ایشان ميگردد.اطفال که این حالت کلان سالان را تماشا مینمایند ، تعجب اور بوده ودر آینده اطفال نیزعادت میکنند.ترافیک شهر بنام است ، مسئولین ترافیک در چاراهی ها موقعیت دارند. ترافیک مسئول با اشپلاق و با دست مردم و عراده جات را رهنمائی مینماید ولی هیچ کسی در مورد توجه ننموده علایم ترافیکی هم در شهر وجود ندارد. و اگر یگان جا موجود باشد کسی از ان پیروی نکرده همین است که تعداد حادثات روزبروزاضافه میگردد.

لالا بدرو!درکشور های پیشرفته در تمام اجناس قیمت ان درج است هیچ فردی قیمت فروخته نمیتواند بعد از اخذ خرید اجناس بل خرید کمپیوتری داده میشود. همه امور به اساس قانون درین کشورهاعیار است. اطفال و کلان سالان همه به اساس نوبت در سرویس بالا و پائین میشوند در مغازه و ادارات دولتی نیز باید نوبت مراعات گردد. هیچ فردی بدون نوبت در جای اقدام نمیکند. خورد و بزرگ به قانون احترام دارند. وبه علایم ترافیکی توجه مینمایند. اگر چراغ ترافیکی سرخ باشد، اگرموترهم نباشد ، همه مردم به ان احترام نموده ازسرک نمیگذرند . درین کشورها به قانون زیاد احترام میشود. و اکرکسی بدون قانون عمل نماید از طرف پولیس جریمه میگردد.

لالا شمسو! در ایستگاه های سرویس وبالا شدن درسرویس مردم به عجله و بدون نوبت چنان حمله ور میشوند که خود بخود اتوماتیک درسرویس بالا میشوید. مثلیکه در لفت بالا شده باشید. در داخل سرویس سرو صدا های عجیب و غریب مانند حمام زنانه بگوش میرسد و بعضی ها قصه های جنگ های گذشته و بعضی ها قصه های فامیل و فلکلوری را شروع مینمایند .که بعضی ها در جای ایکه باید پائین شوند،مصروف قصه بوده از پائین شدن باز میمانند. و در بالا و پائین شدن از سرویس انسان ضعیف البنیه واطفال بابد در همان روز خود را یکمراتب نزد دکتور به عجله برساند. بعضی اوقات زمانیکه از موتر پائین میشوید می بینید که استین و یا یخن پیراهن و جیب جمپر و یا جیب کرتی هیچ وجود نداشته انسان باید درهنگام بالا و پائین شدن از سرویس ها جمپر چرمی پوشیده باشد.در مورد حیوانات خانگی از قبیل پشک و سگ باید بگويم مه اگر در گوشه ای یک سگ ارام خوابیده باشد که به هیچ کسی ضرر ان هم نرسیده باشد اشخاص کلان سن و اطفال سنگ را گرفته ان سگ بیجاره را تهدید نموده که چرا سگ خوابیده این سگ نجس است باید دور برود.سوهً استفاده و رشوت اختلاس در افغانستان معمول و عادت شده است. درهراداره دولتی اگر خدا ناخواسته کدام کار داشته باشید باید رشوت بپردازید در غیر ان کار تان بی نتیجه است. بخصوص اگر خانه و یا زمین خود را بفروشید و یا اگر خانه بخرید. درمحاکم مردمان عالم و قضاتی با تجربه چندین ساله که اصلا" از جهان و تمدن پيشرفته تا هنوزمعلومات کافی در اختیار ندارند. شما بايد در هنگام فروش مناصفه قیمت زمین وخانه خود را برای اين قضات محترم بمصرف برسانید ، در غیر ان کار شما پایان نمییابد و ماه ها و سالها کارآن ادامه پیدا مینماید. زمانی شما بسيار متاثر و غمگين می شويد که می بينيد يکی از دوستان شما دراين موقف قرار دارد ، مثل اينکه شما را هرگز نمی شناسد و در صدد است تا هرچه بيشتر از شما بگيرد.قضات افغانستان درهیچ زمان مورد بازپرس قانونی دولت ها قرار نمیگیرند، بخاطریکه علمای دینی هستند. ودرافغانستان اکثرقضات ،بفضل خداوند غریب و نا توان نيستند.

لالا بدرو !درکشور های خارجی در بالاو پائین شدن از سرویس های شهری نوبت مراعات میگردد. در بین سرویس حرف نمیزنند و اگر حرفی داشتند بسیار به اهستگی گپ میزنند بخاطریکه برای دیگران مزاحمت خلق نشود. در داخل سرویس خوردن مواد خوراکه و کشیدن سگرت ممنون است. در مورد حیوانات خانگی از قبیل پشک و سگ توجه زیاد دارند. که حتی سگ و پشک را در داخل خانه خود جا داده مانند اطفال خود انها را مورد نوازش و تربیه قرار میدهند. و بالای حیوانات زیاد ترحم مینمایند.اگر در کدام اداره کار داشته باشید اولا باید وقت بگیرید وقت ایکه برایتان داده میشود باید بوقت و زمانش حاضر باشید هیچ نوع معذرت پذیرفته نمیشود. یا اینکه پیش از امدن اگر امده نمیتوانستید تیلفونی اطلاع باید بدهيد که امروز امده نمیتوانم. هیچ نوع واسط و رشوت وجود ندارد هر کاریکه داشته باشید جواب آن به ادرس منزل شما ارسال ميگردد. هر کس فقط و فقط همه روزه پست بکس خانه خود را میبیند که برایش چه امده است.جواب هر موضوع را فقط از طریق پست گرفته میتوانید ضرورت به رفتن و یا پرسیدن بکدام ارگان نیست به همین لحاظ رشوت و کار شکنی وجود ندارد در هر جا قانون اعتبار دارد. فرق بین امر و رئیس وجود ندارد هر کس کار خود را مینماید و هیچ کسی بالای کسی امر نمیکند. لالا شمسو نگفتید که شما حالا چه کار میکنید.

لالا شمسو !او برادر جان من بیکارهستم سن من پائین میباشد. خداوند این دولتمندان با تجربه را خیربده کسانیکه سن شان بالاتراز 65 سال باشد زیاد علاقمندی دارند. که انها را در جاهای مهم مقررمینمایند. بخاطریکه سطح زندگی شان را درین وقت اخرعمربا این پول گزاف دالری تقویه نمایند. و از طرفی هم مریضی شان به خارج ازکشور تداوی گردد.او برادر گفتنی ها زیاد است. چه درد سر برایت بدهم . چه وقت مهمان من میشوید. که سابق کله پاچه را خوش داشتید. برایت پخته کنم. تو اخر بعد از سالها از خارج امدید. حتمأ مهمان من شوید. حالا من میروم. نزد کدام قوماندان صاحب و یا رئیس صاحب کدام اداره که از انها خانه کرایی پیدا کنم. که کرایه ان هم به دالر میباشد. بعدأ بطرف خانه میروم. که سرویس ها بیروبارمیشود.

لالا بدرو ! او برادر ؟ لالا شمسو. تو خود را زحمت نداده و مرا شرمنده نسازید . من از همه خوردنی ها پرهیزهستم . ازینکه شما حالا در سرویس شهری بخانه میروید. لطفأ جمپر چرمی مرا با خود بگیرید. از شما باشد. خدا حافظ . با امید دیدار !

29/5/2006

با عرض حرمت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر